۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

میزگرد در رادیوبین المللی فرانسه

تاکتیک جدید نظام، جدا کردن ناراضیان داخل و خارج

بیژن برهمندی

در دوران بیش از هفت ماهه ای که یک بحران سیاسی پر اهمیت کشور را فرا گرفته است ، مسئولان نظام هر از چند گاهی به تغییر تاکتیک هائی دست زده‌اند تا با آزمودن شیوه‌ها و روش‌های متفاوت ، شاید راه خروجی بر بن‌بست سیاسی کشور بیابند.

با این حال بنظر می‌رسد که این تغییر راهبرد ها تا کنون نتایج مطلوبی ببار نیاورده و روند آزمون و خطا – در متن استمرار بحران- هنوز هم ادامه دارد.

در هفته‌ای که گذشت، آیت الله خامنه ای طی نطقی در برابر شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، ضمن تقدیر از آن‌ها بخاطر برگزاری راهپیمائی هواداران نظام ، پس از حوادث عاشورا، به معرفی تاکتیک جدیدی پرداخت که از این ببعد باید مبنای داوری نسبت به دیگران قرار گیرد. او بویژه این معیار را که خود آنرا « شفافیت » مینامید برای تمیز مواضع « خواص» ضروری دانست.

رهبر جمهوری اسلامی تأکید کرد که دشمنان ملت « فضای غبار آلود » می‌خواهند و توضیح داد که فضای غبار آلود « همان فتنه » است. او فتنه را این‌طور تعریف کرد که یک عده بیایند « با ظاهر دوست و باطن دشمن» وارد میدان شوند و ضربه بزنند .

آیت الله خامنه ای علاج فتنه را در شفافیت و صراحت دانست و توضیح داد که « وقتی یک حرکت به بهانه انتخابات شروع می‌شود » بعد یک عامل دشمن در این فضای غبار آلود وارد میدان می‌شود ، اینجا باید مرز را روشن کرد. « اینجور نباشد که باطل خودش را در لابه لای گرد و غبار برخاسته در میدان مخفی کند ، ضربه بزند و جبهه حق نداند از کجا دارد ضربه می خورد ».

او نتیجه گرفت که خواص باید حرفهایشان را روشن بزنند و از « دشمن» فاصله بگیرند. گر چه در این سخنرانی هیچ توضیحی در باره واژه های «خواص» و « دشمن» داده نشد، با این حال رهبر جمهوری اسلامی بخشی از سخنانش را به « حمایت های بیگانگان» اختصاص داد و تأکید کرد که همه گرایش هائی که در مجموعه نظام قرار دارند باید صریح و مشخص بگویند که این حمایت ها مورد قبول آنهاست یا نه؟

با طرح این معیار جدید از سوی رهبر جمهوری اسلامی ، رئیس مجلس شورای اسلامی و نیز امام جمعه این هفته تهران سخنان مفصلی در باره ضرورت شفافیت مطرح کردند و بویژه نسبت به رهبران جنبش سبز لحنی احترام آمیز بکار برده شد و در مقابل حیرت همگان ، آیت الله احمد خاتمی زبان پرخاشجویانه اش را بکناری گذاشت و بجای « سران فتنه» از «برادران معترض» یاد کرد. او اظهار نفرت از بیگانگان را یکی از شیوه‌های تحقق شفافیت نامید . او برای روشن کردن مقصود آیت الله خامنه ای از واژه دشمن توضیح داد که در ایران دو جبهه بیشتر وجود ندارد .

او سپس در توصیف جبهه ضد انقلاب ، علاوه بر آمریکا ، انگلیس ، اسرائیل و سازمان های جاسوسی اشان به ذکر نام باقی دشمنان پرداخت و آن‌ها را به شیوه خود « سیلی خورده ها ، سلطنت طلب‌ها ، مطرب ها و رقاص های فراری » نامید و حتی در بخش دیگری از سخنانش آدرس واضح تری داد و گفت « شما باید اهانت منکریات آن دهن شکسته ضد انقلاب خارج از کشور و هم سنگر سابقتان که منکر عصمت معصومین ، امام زمان و قرآن است را محکوم کنید . موضع شفاف گرفتن یعنی این

در میز گرد این هفته ما آقایان مجید محمدی استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی و نیز محمد علی توفیقی روزنامه‌نگار و مفسر سیاسی حضور دارند و به رمز گشائی سخنان مسئولان جمهوری اسلامی می پردازند.

در این گفتگو ها مجید محمدی تغییر لحن مقامات را بیشتر یک ترفند «تاکتیکی» ارزیابی میکند که نشانی از یک سیاست جدید ندارد. ولی محمد علی توفیقی فکر می‌کند که افزایش فشار های جبهه آزادی خواهی، آیت الله خامنه ای را وادار کرده است که لحن خود را تغییر دهد.

*****

مجید محمدی می گوید آنچه با روایات شیعه کاملاً منطبق است ، اینکه در دوران فتنه باید سکوت اختیار کرد. آقای خامنه ای بر خلاف سنت شیعه از خواص می‌خواهند که دست از سکوت برداشته و موضع گیری شفاف کنند.

*****

بعقیده محمد علی توفیقی ، ویژه گی منحصر بفرد جنبش سبز این است که یک اتحاد عملی و نظری بین نیرو های اپوزیسیون خارج از کشور با نیرو های منتقد و معترض داخل کشور بوجود آمده است. هدف این تاکتیک جدید ایجاد انشقاق و اختلاف بین نیرو های جبهه سبز در داخل و خارج از کشور است.

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

تشدید اعدام ها در کردستان! چرا؟

هشت ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و تقلب رسوا،برخلاف تمام ظاهر سازی ها ، به روی خود نیاوردن ها ، دروغ پردازی های آشکار رسانه های رسمی حکومت و تحلیل های کودتاگرانی که وقیحانه تلاش می کنند تا جنبش سبز دمکراسی خواهی مردم ایران را فتنه ای خاتمه یافته اعلام نمایند، نه تنها هیچ چیز تمام نشده است بلکه حرکت برای تغییر و اصلاح حاکمیت گرفتار در چنبره استبداد دینی ، در سطوح سه گانه جنبش( بدنه اجتماعی، سازمان دهی و رهبری) علیرغم سرکوب های شدید و همه جانبه ادامه یافته است.

ناکارآمدی نظام موجود در مدیریت جامعه ایران تنها محدود به ابعاد سیاسی و خفقان ناشی از آن نبوده و سطوح گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رانیز در بر گرفته است.اقتدارگرایان وطنی که از بد حادثه ادعای مضحک مدیریت جهانی را دارند، در خارج از مرزهای ایران نیز از وضعیت بهتری نسبت به داخل برخوردار نبوده و علاوه بر بحران مشروعیت با معضل بزرگی بنام موضوع هسته ای و انزوای شدید بین المللی مواجه هستند.در چنین گردابی از مشکلات ساختاری در داخل و خارج، تداوم و گسترش جنبش سبز و پافشاری مردم بر مطالبات آزادی خواهانه و دمکراتیک، بر ناتوانی حاکمان افزوده و آستانه آسیب پذیری و امکان اعمال کنترل بر اوضاع را برای "اقلیت حاکم" به شدت کاهش داده است.

کودتاگران که از ابتدا با برآورد اشتباه از شدت واکنش مردم و تحلیل غلط از شرایط زمان دست به تقلب زدند،هرگز باور نمی کردند یک انتخابات معمولی که بر اساس تجارب گذشته، به راحتی از امکان مهندسی و شعبده بازی در آن برخوردار بوده اند اینچنین به یک جنبش گسترده اجتماعی تبدیل شود بگونه ای که در کمتر از چند ماه تغییر ماهیت ولایت فقیهی رژیم و برقراری دمکراسی گفتمان اصلی آن شود؛ به همین دلیل علیرغم سرکوب خشن و خونین، شکنجه، زندان و ترور اینک بدنبال یافتن راههای تازه ای برای متوقف نمودن (یا حداقل کند کردن) حرکت مردم در مطالبه حقوق سیاسی و اجتماعی اشان هستند. یکی از این راهها افزایش ارعاب و تشدید برخوردها است. بدنبال عاشورای سبز ایران و شروع دور جدید سرکوب و بازداشت ها که با تهدید آشکار سران کودتا مبنی بر لزوم برپایی دادگاه هایی مشابه دادگاه های اوایل انقلاب و یا کاهش زمان اجرای حکم اعدام برای محاربان از یک سو و اعلام برخورد بی رحمانه با هرگونه حرکت اعتراضی از طرف نیروهای انتظامی و امنیتی از سوی دیگر همراه شد، بنظر می رسد در آستانه 22 بهمن که وعده گاه دیگری برای قدرت نمایی سبزها خواهد شد، اقتدارگرایان قصد دارند با تعجیل و یا تشدید نظر در احکام زندانیان سیاسی کرد و تبدیل آن به اعدام و اجرای فوری آن در کردستان، به گمان خود اثرات بازدارنده این اعدام ها بر جنبش سبز را تسریع نمایند.جالب اینجاست که هیچکدام از این زندانیان کرد در جریان وقایع پس از انتخابات بازداشت نشده و برخی از آنها از چندین سال قبل به اعدام محکوم شده اند اما به دلایلی نظیر عدم تناسب اتهام با حکم اعدام، جو ملتهب منطقه و یا اعتراض نهادهای حقوق بشری با توقف حکم و بلاتکلیفی مواجه بوده اند و یا در مواردی نیزعلیرغم محکومیت به زندان درحکم اولیه، در تجدید نظر به اعدام محکوم شده اند و بلافاصله نیز این احکام اجرا شده اند! که در مورد مرحوم احسان فتاحیان، فقیه عالیقدرآیت الله منتظری این اقدام را صراحتا غیرقانونی اعلام نمود.البته این اقدامات ضدحقوق بشری که نشانه استیصال است علاوه بر نوعی فرصت طلبی حکومت برای تسویه حساب در کردستان، می تواند به منظور اعمال فشار مضاعف بر جریانات و فعالان سیاسی و مدنی کرد با هدف ممانعت از گسترش جغرافیایی مرکز- پیرامون جنبش سبز نیز تلقی شود.

اما یافتن پاسخ این سئوال که چرا کردستان برای تحمیل این هزینه گزاف و غیر انسانی انتخاب شده است کار دشواری نیست و کافی است که به بررسی سوابق امر و وقایع ابتدای انقلاب 57 در این منطقه پرداخت. درآن زمان نیز حکومت تازه استقرار یافته به بهانه واهی تجزیه طلبی و مقابله با ضد انقلاب، با تحمیل جنگ بر این منطقه ستم دیده ضمن انحراف افکار عمومی از ماهیت غیردمکراتیک و فاشیستی خود توانست با اغوا و تهییج ملی، تحریک احساسات مذهبی و اعلام کاذب شرایط فوق العاده، زمینه های برقراری خفقان در کل کشور و سرکوب تمامی جریانات سیاسی را فراهم نماید، انسداد سیاه و دهشتناکی که با شروع جنگ عراق و ایران در مقیاسی بزرگتر همچنان ادامه یافت. اما واقعیت همراهی آگاهانه مردم کرد با جنبش سبز و تجربه ی گرانبهایی که ملت ایران از اتفاقات تلخ و رفتارهای فریبکارانه حاکمان در سی سال گذشته بدست آورده است و رویکرد مدنی و مسالمت آمیز "جنبش ملی کرد" بدون شک مانع از موفقیت اقتدارگرایان در اجرای سناریوی نخ نما و تکراری "ادامه حیات در پناه بحران های ملی و منطقه ای" خواهد شد.

۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

کردها در شکل گیری جنبش سبز نقش داشته اند

مصاحبه با سایت اینترنتی " روز "

کاوه قریشی

دکتر محمد علی توفیقی عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، یکی از اعضای اصلی گروه «اصلاح طلبان کرد» و سردبیر دوهفته نامه های توقیف شده "هاوار" و "روژهه لات" که پس از وقایع اخیر از ایران خارج شده و در فرانسه اقامت گزیده، در مصاحبه با روز از دلایل حمایت اصلاح طلبان کرد از میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری، آینده سیاسی این گروه و نقش کردها در ارتباط با حوادث پس از انتخابات سخن گفته است. وی با یادآوری سابقه سیاسی کردهای ایران و با تاکید بر نقش آنها در شکل گیری جنبش کنونی، تاکید می کند که: " کردها در شکل گیری این جنبش نقش غیر قابل انکاری داشته اند". این مصاحبه در پی می آید.

یک ماه مانده به انتخابات دهم، مساله ملیت ها و اقوام ایرانی مورد توجه کاندیداهای انتخاباتی قرار گرفت و برخی از آنها بیانیه هایی در این مورد منتشر و حتی در برخی از موارد این موضوع را به یکی از شعارهای اصلی انتخاباتی خود تبدیل کردند. با توجه به اینکه این مساله در دوره های پیشین تا این اندازه مورد اهمیت قرار نگرفته بود، ارزیابی شما از پیش کشیدن این موضوع آنهم در این سطح از سوی اصلی ترین کاندیداهای انتخاباتی چیست؟

انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال 84 اولین انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی بود که در آن گفتمان "قومی" و توجه به مطالبات اقوام ایرانی به یکی از گفتمان های غالب تبلیغاتی تبدیل شد و همه کاندیداها درباره آن موضع گیری کردند و حتی جنبه رقابتی هم یافت؛ بگونه ای که وزیر اطلاعات وقت نسبت به این موضوع هشدار داد. بنابراین این موضوع قبل از انتخابات ریاست جمهوری اخیر هم بصورت جدی مورد توجه بوده و برای کاندیداها اهمیت داشته است. اما بحث این است که گاهی این کاندیداها نیستند که موضوعی را برای پرداختن به آن برمی گزینند بلکه این چالش های جامعه و واقعیت های موجود اجتماعی هستند که خود را بر آنها تحمیل می کنند. به نظر من بخشی از مشکلات کنونی کشور در اثر مدیریت غلط مسئله اقوام و مذاهب بوجودآمده است و بدون تغییر نگاه و یافتن راه حل های اساسی برای آن، امکان توسعه و پیشرفت کشور وجود ندارد. این نقص، به مرور زمان بیشتر آشکار شده است که با وجود تبعیض های قومیتی، نادیده گرفتن هویت ملی، نابرابری در منزلت اجتماعی، بی عدالتی اقتصادی، انحصار قدرت و ناچیز بودن سهم برخی از ایرانی ها مانند کردها در آن، نمی توان سرزمین بزرگ، متکثر و متنوعی نظیر ایران را مدیریت کرد زیرا این کشور ملک مشاع همه ساکنان آن است. بدون فراهم نمودن زمینه های بهره مندی عادلانه همه آنها از امکانات مادی و تشریک مساعی در امور مختلف کشور، شاید بتوان برای چند صباحی قادر به کنترل کشور بود اما هرگز نمی توان مردمانش را به سرمنزل مقصود رفاه، آرامش، پیشرفت و توسعه رساند. کاندیداهای دو دوره اخیر ریاست جمهوری هم به فراخور درک مدرن و علمی از مقوله کشورداری و میزان نزدیکی دیدگاه هایشان به اصول دمکراتیک و انسانی، به مسئله ملیت ها و یا اقوام ایرانی، کم تا بیش، پرداختند و بر همین اساس قسمت هایی از شعارها و برنامه هایشان را به این مقوله مهم اختصاص دادند.

اما برخلاف دوره های گذشته، اصلاح طلبان کرد در این دوره به اجماع بر روی یک کاندیدای واحد نرسیدند؛ با توجه به اینکه این کار باعث شکستن آرا و در نتیجه پایین آمدن احتمال اجرایی شدن مطالبات کردها در صورت پیروزی یکی از آنها می شد، چرا نهایتا به توافق نرسیدید؟

رسیدن به اجماع در مورد یک کاندیدا، نیاز به سازمان، تجربه کار گروهی، داشتن ارتباطات و باز بودن مجاری اطلاع رسانی دارد که متاسفانه این عوامل در جامعه ایران و مخصوصا کردستان در وضعیت نامطلوبی قرار دارند. اتفاقاتی مانند حمایت گروه های منطقه ای یا قومی که معمولا در مقاطع انتخاباتی شاهد آنها هستیم (و بیشتر متاثر از فضای تبلیغاتی است) ائتلاف های گسترده، سازمان یابی های منسجم حزبی و یا رخدادهای تشکیلاتی نیستند، بنابراین رسیدن و یا نرسیدن به توافق در مورد یک کاندیدا نمی تواند مبین و یا نشان دهنده شکاف و یا اختلاف های جدی و اساسی باشد. در چنین شرایطی، شتاب زمان، ارتباطات قبلی و یا لابی های قوی تر جایگزین عوامل بهتر و منطقی تری مانند شناخت و یا تامل در تصمیم گیری ها می شوند. البته در مورد انتخابات دهم قضیه تا حدودی متفاوت بود و شاید اجماع اولیه اصلاح طلبان در مورد آقای خاتمی در بروز وضعیتی که شما اشاره کردید بیشترین نقش را داشت، زیرا پراکندگی آرای اصلاح طلبان مختص به کردها نبود و نرسیدن به اجماع در مورد یک کاندیدا، مربوط به کل کشور بود و به تبع آن همین الگو در کردستان هم تکرار شد. از سوی دیگر سابقه انکار و مقاومت نسبی آقای کروبی در برابر مطالبات پانزده گانه "اصلاح طلبان کرد" که در انتخابات ریاست جمهوری نهم، پیش از کاندیداهای دیگر با ایشان مطرح شده بود و همچنین برآورد پائین بودن آرای ایشان در تصمیم گیری بسیاری از جریانات داخلی کردستان برای حمایت از مهندس موسوی موثر بود.

اصلاح طلبان کرد طرفدار حضور آقای خاتمی بودند، ولی با استعفای ایشان به حمایت از موسوی پرداختند، با توجه به شرایط و برنامه هایشان درآن موقع و همچنین عدم تجربه شما در کارکردن با وی و از سوی دیگر شفاف نبودن او در قبال اصلاحات و اصلاح طلبی و گرایشهای ضمنی اصولگرایانه ایشان، حمایت و اجماع نظر اصلاح طلبان کرد از وی بر چه اساسی شکل گرفت؟

در 12 سال گذشته اولین گزینه ای که همواره و پیش از دیگران برای کاندیداتوری ریاست جمهوری مد نظر اصلاح طلبان بود آقای مهندس موسوی بوده است؛ بنابراین آنگونه نیست که حمایت از ایشان اتفاقی، یکباره و یا از سر ناچاری بوده باشد. در عین حال مبنای حمایت اصلاح طلبان کرد از مهندس موسوی بیانیه دوازده ماده ای بود که در آن بیانیه، ایشان ضمن پذیرش اوضاع نابسامان، بخشی از مهمترین راه حل های مسائل اقوام و مذاهب ایرانی را بصورت راهبردی مطرح کردند که در همان زمان نیز در نشریات مکتوب و الکترونیک انتشار یافت. وی رسما در جلسات عمومی وخصوصی بر تمامی بندهای آن تاکید کرد و قول داد که نهایت تلاش خود را برای اجرایی کردن آنها اعمال نماید. البته انکار نمی کنم که جهت گیری کلی احزابی مانند مجاهدین انقلاب و مشارکت در این تصمیم گیری بی تاثیر نبوده است اما با توجه به محتوا و روح حاکم بر برنامه های مهندس موسوی، برآورد کلی اصلاح طلبان کرد این بود که دو عامل بسیار مهم واقع بینی در طرح راه حل ها و در نظر گرفتن ظرفیت های ساختار حقوقی جمهوری اسلامی و استعداد واقعی قدرت مستقر در ایران برای پذیرش آنها، باعث شده است برنامه های ارائه شده از سوی مهندس موسوی بصورت کلی و در موضوعات اختصاصی تری مانند مسائل اقوام ایرانی در مقایسه با دیگر کاندیداها از امکان اجرایی شدن بیشتری برخوردار باشد.

در پی اعلام نتایج، اصلاح طلبان کرد با انتشار بیانیه ای از مردم کردستان و طرفداران خودخواستند در "دفاع از حقیقت و استیفای حقوقشان هیچ گونه یاس و هراسی به خود راه ندهند." با این حال گفته می شود این گروه در قبال حوادث پس از انتخابات سکوت کرده است. با توجه به اینکه اصلاح طلبان به طور کلی از اولین گروه های معترض به نتایج انتخابات بودند، اصلاح طلبان کرد چرا سکوت کردند؟

"اصلاح طلبان کرد" یک حزب منسجم و مستقل سیاسی و یا تشکیلاتی با سلسله مراتب منظم نیست، زیرا اساسا در کردستان ایران اجازه فعالیت حزبی، بصورت مستقل از احزاب ملی، به کردها داده نمی شود. بنابراین برحسب عواملی نظیر فضای کلی کشور، میزان هزینه زایی فعالیت ها وانگیزه های فردی، مانند سایر جریانات که عمدتا در فصول انتخابات نمود بیشتری دارند، فعالیت این گروه نیز دچار فراز و نشیب است و اختصاص به یک دوره خاص نیز ندارد. در عین حال انسداد سیاسی موجود فقط گروه های کرد داخل کشور را تحت تاثیر قرار نداده است و این کم صدایی یک معضل عمومی و سراسری است که ریشه های آن را باید در استبداد دینی و اختناق موجود جستجو کرد.

اما گروههای اصلاح طلب ایران با وجود این اختناق از طریق انتشار بیانیه و فراخوان برای شرکت اعتراضی مردم در مناسبتهای مختلف تلاش کرده اند، چرا اصلاح طلبان در کردستان حتی در حمایت از آنها هیچ بیانه ای صادر نکرده و یا هیچ واکنشی نشان نداده اند؟

بنظر من ماهیت ملی و گفتمان ویژه این جنبش از یک طرف و پائین بودن حاشیه امنیت گروه هایی با پسوند کردی و یا مذهب متفاوت از سوی دیگر، در این بقول شما بی صدایی موثربوده است؛ در عین حال بررسی گذشته و هزینه های وحشتناکی که کردها پرداخته اند، نشان می دهد که شدت برخورد ها با اعتراضات ساده، مسالمت آمیز و مدنی در جایی مانند کردستان به مراتب خشن تر، خونین تر و پرهزینه تر از سایر نقاط ایران بوده است. بعنوان مثال در جریان وقایع سوم اسفند سال 77 و یا تیر 84 در کردستان، تعداد زیادی از معترضین کشته، زخمی و بازداشت شدند، این در حالی بود که از سرکوب خشن فعلی حاکمیت و بازسازی جنگ های صفین و نهروان و جمل و کربلا هم هنوز خبری نبود. در آن سالها تبعات حرکت های اعتراضی در جاهایی مثل تهران، مشهد، قزوین و یا شهرهای دیگر با مناطق کردنشین اساسا قابل مقایسه نبود تا چه رسد به امروز که می بینیم شمشیرها بر مطالبات دمکراسی خواهانه مردم ایران کشیده شده است. بنابراین شاید با توجه به این سوابق و نگاه امنیتی شدید حاکمیت در کردستان، هزینه های چنین اقدامی برای اصلاح طلبان کرد قابل برآورد و تصور نبوده است.

با توجه به دستگیری آقای رمضان زاده که از او بعنوان رهبر گروه یاد می شود و خروج شما از کشور به عنوان یکی از اعضای اصلی این مجموعه، پیش بینی می کنید اصلاح طلبان کرد چه سیاستی را در برابر حوادث پیش رو اتخاذ کنند؟

نقش دکتر رمضان زاده را نباید به معنای رایج رهبر در جریان اصلاح طلبان کرد ارزیابی نمود؛ زیرا همانگونه که گفتم نمی توان برای اصلاح طلبان کرد، جایگاه حزبی یا سازمانی در نظر گرفت. خروج من نیز از کشور تاثیرچندانی در این جریان نخواهد داشت. بی شک آینده اصلاح طلبان کرد به آینده اصلاح طلبان ایران گره خورده است و به هر میزانی که اصلاح طلبان ایران در آینده کارکرد داشته باشند، اصلاح طلبان کرد نیز از کارآیی در صحنه سیاسی ایران و یا کردستان برخوردار خواهند بود.

به عنوان عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و همچنین گروه اصلاح طلبان کرد، اگر قایل به حضور کردها در جنبش اخیر ایران هستید، این حضور را چگونه ارزیابی می کنید؟ و اگر نه دلایل این سکوت را در چه چیزهایی دیده و راهکار پیشنهادی تان برای حضور پررنگتر کردها در روزها و ماههای آینده چیست؟

اولا من حوادث اخیر کشور را یک جنبش اعتراضی و گسترده اجتماعی در راستای فرآیند دمکراتیزاسیون ایران می دانم و آن را مختص به یک گروه خاص، مثلا کردها یا ترک ها و یا حتی طرفداران حکومت دینی و یا سکولارها نمی دانم. بنابراین از دیدگاه من نه تنها کردها مانند سایر ایرانی ها در آن حضور دارند بلکه می توانم ادعا کنم که پیشتاز نیزهستند. فراموش نکنیم که شعار دمکراسی برای ایران از سی سال پیش و زمانی که بسیاری از جریانات موجود اساسا با مفهوم دمکراسی دشمنی داشتند، سرلوحه کار بسیاری از جریانات کردستان بوده است و اعتراض کردها به وضع موجود قدمتی سی ساله دارد. ثانیا اگر حتی بصورت اختصاصی و محدودتر این جریان را بررسی کنیم کردها در شکل گیری جنبش اخیر نیز نقش غیرقابل انکاری داشته اند زیرا این جنبش از قبل از انتخابات شکل گرفته است و می دانیم هیچ استانی بجز کردستان از رشد صد درصدی شرکت کنندگان در انتخابات نسبت به دوره پیشین برخوردار نبوده است. در بعد مشارکت در تظاهرات های بعد از انتخابات نیز در شهرهایی مانند تهران که تعداد قابل توجهی از ساکنان آن کرد هستند، نقش کردها از سایر ایرانی ها کمتر نبوده است؛همان طور که در میان شهدا نیز مشخصا از کردها دیده می شود، زندان ها هم که دیگر نیاز به گفتن ندارد. من حتی معتقدم تشدید، تعجلیل و یا بازنگری در احکام زندانیان کرد و گاها تبدیل به اعدام و اجرای سریع آن در کردستان، بنوعی برای تاثیر گذاری بر روند جنبش اخیر و ارعاب بدنه و راس آن صورت می گیرد. در بعد خارجی هم عمده احزاب کردستانی حمایت خود را از جنبش اعلام کرده و در این زمینه گام های عملی هم برداشته اند. در بعد داخلی نیز اکثر احزاب و جریانات ملی موثر در وقایع اخیر از حضور و همفکری کردها بی بهره نبوده اند. بنابراین می بینیم که کردها نه تنها در این جنبش حضور داشته، بلکه در پیدایش و تداوم آن تاثیر مثبت هم اعمال کرده اند. اما اگر سئوال شما ناظر بر چگونگی عمومی نمودن و یا گسترش جغرافیایی جنبش سبز، مثلا از تهران تا سنندج و یا رفسنجان باشد، تصور نمی کنم بتوان تنها با تاکید بر نقش کردها و یا پررنگ تر کردن آن به چنین مهمی دست یافت، زیرا اساسا این جنبش گفتمان و ویژگی های خاص خود را دارد.

با توجه به تجربه نه چندان موفق کردها، اعم از گروه های داخل و خارج، در سالهای گذشته برای تشکیل یک ائتلاف فراگیر کردستانی، آیا آنها بالاخره خواهند توانست با یک گفتمان واحد، جبهه شان را در جنبش اعتراضی مشخص کنند؟

دستیابی به این مهم، علاوه بر خواست و اراده جریانات کردی، به آینده جنبش سبز نیز بستگی دارد. به نسبتی که مفاهیم جهانشمول، قابل درک عمومی و قابل توافق مانند دمکراسی یا حقوق بشرتبدیل به گفتمان غالب این حرکت شوند، به همان نسبت نیز امکان بهره مندی از سینرژیسم(هم افزایی) جنبش های فعال و قدیمی تری مانند جنبش های قومی، زنان و یا گارگران فراهم خواهد شود. در عین حال جنبش اخیر، پلاتفورم مناسبی است که جریانات کردی می توانند با استفاده از این فرصت، همصدایی و همکاری در عین تنوع در افکار و عقاید را تجربه نمایند. به باور من، مطالبات جامعه کردی وبلوغ جریانات سیاسی کردستانی احتمال وقوع چنین رخدادی را نسبت به گذشته افزایش داده است

منبع: روزآنلاین

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

برخورد با رهبران مخالف دولت، ترجيع بند تبليغات حکومت

مصاحبه با رادیو فردا

بهروز کارونی

تیراندازی به خودروی مهدی کروبی در قزوین، رخدادی که خبرهای مربوط به ایران را در دو سه روز اخیر بار دیگر به رسانه‌های جهانی کشاند. موضوعی که البته نیروی انتظامی جمهوری اسلامی آن را رد می‌کند. یک مقام پلیس ایران می‌گوید که «تمهیدات امنیتی لازم برای حضور مهدی کروبی در قزوین» فراهم شده بود و در جریان خروج مهدی کروبی «تیراندازی صورت نگرفته است».

مهدی کروبی خود يک روز پس از حادثه «تیراندازی» در قزوين، گفته که اين اقدامات «خللی در اراده او ايجاد نخواهد کرد». با این همه به نظر می‌رسد فشارها بر سران مخالف دولت ایران بار دیگر فزونی گرفته است.

در تمام حوادثی نظیر آنچه آخرین بار در قزوین رخ داد، رسانه‌های هوادار دولت از «گروه‌های مردمی» یا «ملتی» نام می‌برند که «خونشان به جوش آمده»، «خشمگین» هستند یا دیگر تحمل «فته و اغتشاشگران» را ندارند.

محمدعلی توفیقی، روزنامه‌نگار در مورد هدف حملات اخیر و بازتاب آن در رسانه‌های هوادار دولت به رادیو فردا می‌گوید: می‌خواهند اینگونه به افکار عمومی القاء نمایند که گویی در برابر رهبران معترض به نتيجه انتخابات و اقدامات دولت، اعتراضات و مخالفت‌های خودجوش مردمی وجود دارد!

طرفداران دولت همواره در تحليل‌ها و سخنرانی‌های خود به سران معترضين نسبت به لبريز شدن صبر مردم هشدار می‌دهند و يا می‌بينيم ترجيع بند تبليغات حکومتی در چند روز اخير تبديل به اين جمله شده که «مردم خواستار برخورد با سران فتنه هستند» و اين مسئله را به کرات در روزنامه‌ها و صدا و سيما تبليغ کرده اند.

-آيا اين تحليل درست است که حمله به آقای کروبی و ممانعت از حضور او و ميرحسين موسوی در مجامع عمومی و ارتباط آنها با مردم در تهران و شهرهای ديگر ناشی از اين است که ارتباط آنها با بدنه معترضين قطع و يا محدود شود؟

بله، هدف ديگر آنها از اين گونه اقدامات قطع تنها کانال ارتباطی باقيمانده رهبران جنبش اعتراضی با بدنه اجتماع است. ما شاهد بوديم که روزنامه‌های اين کانديداها از جمله «اعتماد ملی» و «کلمه سبز» که مربوط به آقايان کروبی و موسوی بودند توقيف شدند و بيشتر سايت‌های رسمی آنها فيلتر شده است. روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های رسمی هم توسط بخشنامه‌های شورای عالی امنيت ملی از پوشش اخبار، بيانيه‌ها و صحبت‌های اين کانديداها منع شده اند، به عنوان مثال هفته گذشته يکی دو روزنامه فقط به خاطر انعکاس بخش‌های کوچکی از بيانيه آقای موسوی تذکر دريافت کردند.

البته اقدام اخير، يعنی تيراندازی به ماشين آقای کروبی نشان می‌دهد تهديدات حکومت شکل جدی تری به خود گرفته و قصد آنها از اين کارها ارعاب رهبران جنبش است بلکه از اعتراضات خود دست بکشند.

-اين گونه اقدامات تا چه اندازه می‌تواند موفقيت آميز باشد؟

اينها چنين روش‌هايی را بارها آزموده و ديده اند نتيجه ای از اين روش‌ها حاصل نمی‌شود، زیرا به رغم تمام کنترل‌هايی چون پارازيت و فيلترينگ، با گسترش راه‌های اطلاع رسانی، شبکه‌های ماهواره ای و اينترنتی عملاً تک صدايی بودن از بين رفته است.

در عین حال عزم جزم کانديداها که در بيانيه‌ها و سخنرانی‌های خود اعلام کرده اند حتی برای کشته شدن در راه پيگيری حقوق ضايع شده ملت آماده اند و پافشاری مردم بر پيگيری حقوق خود نشان می‌دهد که جنبش همچنان ادامه دارد و ما در عاشورای سبز تهران ديديم که مردم با وجود همه تهديدها چگونه حضور پيدا کردند.

به نظر من اين روش‌های نخ نما شده که در۳۰ سال گذشته بارها از آنها استفاده شده، نمی‌تواند در جنبش اعتراضی مردم ايران که دموکراتيزاسيون جامعه را نشانه گرفته، تأثير خاصی داشته باشد.

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

ایستاده بر عهد و پیمان

هفدهمین بیانیه مهندس میرحسن موسوی، کاندیدایی که در جریان کودتای ننگین 22 خرداد 1388 از دست یابی به مقام ریاست جمهوری بازماند، موج گسترده ای از واکنش ها را در داخل و خارج از کشور ایجاد نمود.صرف نظر از اینکه هفت ماه پس از بسته اعلام شدن پرونده انتخابات از سوی عالی ترین نهادها و مقامات جمهوری اسلامی، ادامه این واکنش ها خود نشانه ناکامی حاکمیت در تثبیت دولت کودتا و عدم توفیق در بازسازی مشروعیت برباد رفته است، ازسوی دیگر می توان آن را دال بر حیات بالنده جنبش سبز دمکراسی خواهی ایرانیان در سطح راهبری آن دانست.اگرچه جنس، ماهیت و خواستگاه واکنش های ایجاد شده نسبت به این بیانیه متفاوت و طیف گوناگونی از نیروهای سیاسی از موافقین و مخالفین حرکت سبز را در برگرفته است اما بطور خلاصه می توان همه آنها را چه در خارج و چه در داخل کشور در دو گروه کلی دسته بندی نمود، گروهی که این بیانیه را عقب نشینی موسوی از مواضع قبلی خود تلقی کرده اند و بر همین مبنا نظرات خود را مطرح نموده اند و گروهی که نه تنها بیانیه هفده هم را عقب نشینی نمی دانند بلکه آن را گامی به پیش و در راستای اهداف جنبش ارزیابی کرده اند.

معتقدین به عقب نشینی ، از عدم اشاره موسوی به ابطال انتخابات و نامشروع بودن دولت فعلی نوعی تغییر موضع را استنباط نموده اند.این در حالی است که اشاره کافی (وحتی تا حدودی تکراری) به موضوعاتی نظیر تقلب و عدم مشروعیت دولت کودتا در شانزده بیانیه قبلی، نه از جهت محتوایی و نه از بابت انشایی ضرورتی برای تکرار مجدد آنها باقی نگذاشته است. همچنین امعان نظر در مقدمه بیانیه که به خوبی به ریشه های اصلی بحران موجود، نقد روش های سرکوبگرانه و ارعاب مردم، هشدار نسبت به سواستفاده از احساسات مذهبی جامعه ، اعلام آمادگی برای شهادت در راه مطالبات دینی و ملی که پس از انتخابات مطرح شده است و از همه مهمتر نفی آشکار و تقبیح راه حل هایی مانند "توبه و استغفار" که بعنوان پیش شرط به اصطلاح بازگشت رهبران جنبش از سوی سران کودتا اعلام شده است، همه و همه دلایلی هستند که بر پایمردی، ثبات قدم و ماندن او بر مواضع قبلی در کنار مردم و جنبش دلالت دارند. در عین حال بنظر می رسد که الزامات حرکت تکاملی جنبش، داشتن نگاه فرآیندی،اعتقاد به تدریجی بودن اصلاحات و روشن شدن ابعاد و عمق برخی مشکلات ساختارحقیقی و حقوقی قدرت حاکم بر ایران، این مسئله را برای مهندس موسوی بیش از پیش آشکار نموده است که بدون انجام اصلاحات اساسی و ضروری، به فرض محال وبا گردن نهادن اقتدارگرایان به رای ملت و فراهم شدن زمینه برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری بازهم در این رودخانه خروشان و گل آلود کارزیادی از دست او ساخته نبوده و سرنوشت مردم همچنان غرق شدن در "فساد بزرگ" ناشی از سیاستهای سو و عدم تدبیر خواهد بود. همچنین بی میلی به کاندیداتوری علیرغم اصرارهای اصلاح طلبان در 12 سال گذشته ، نگرش اخلاقی به قدرت، ساده زیستی، روحیه هنری، رویکرد و برنامه هایی که در طول دوران رقابت های انتخاباتی از سوی مهندس موسوی ارائه شد بخوبی نشان می دهند که قصد او از ورود به این صحنه چیزی جز تلاش صادقانه برای سربلندی ایران و تامین عزت و رفاه ایرانیان نبوده است و اساسا یکی از دلایل محبوبیت او نزد مردم همین نگاه انسانی، پاک دامنی، وارستگی اخلاقی و حافظه مثبت جامعه نسبت به پرهیزش از ورود به بازی های معمول و بده بستان های کثیف سیاسی در مقایسه با دیگر سیاستمداران سی سال گذشته جمهوری اسلامی بوده است. با همه این ها، بدون شک او از میزانی از هوش سیاسی، تجربه تاریخی و شناخت نسبت به حاکمان ایدئولوژیک ایران و ویژگی های شخصیتی آنها برخوردار هست که بتواند تشخیص دهد که در این مرحله و موقعیت هرگونه عقب نشینی از مواضع قبلی هیچ نتیجه ای جز تثبیت استبداد دینی و افزایش تاخیر در فرآیند دمکراتیزاسیون ایران نخواهد داشت.بنابراین برخلاف آیه های یاس تعدادی از هواداران جنبش و بیم و نگرانی های ارزشمند آنها و ذوق زدگی برخی از میان داران سوداگر و امید های واهی اشان، مهندس موسوی همچنان بر عهد و پیمان پیشین ایستاده و همراه و همدل با جنبش سبز است.

اما ازمیان گروهی که این بیانیه را گامی به پیش تلقی نموده اند، آنهائیکه در اردوگاه جنبش سبز قرار دارند با استقبال از ابتکار موسوی عملا در راستای بهینه سازی مطالبات جنبش بیانیه ها و مقالات متعددی منتشر نمودند اگرچه از دیگر سوی نیز تندروها و سران کودتا با همین استنباط بر ادعاهای پیشین خود مبنی بر برخورد با سران "فتنه" تاکید نمودند. در این میان اکثراحزاب اصلاح طلب و چهره های سیاسی داخل کشور با تائید و پشتیبانی از راهکارهای پنج گانه موسوی به تشریح شرایط فعلی جنبش، تبیین مختصات و ویژگی آن پرداختند.همچنین تعدادی از سرشناس ترین رهبران جریان روشنفکری دینی در بیانیه ای حداقل انتظارات قابل برآرود جنبش را از دید خود تعیین کردند.جدای از تحلیل محتوایی و انتقادات وارده، نکته قابل توجه در مورد همه این بیانیه ها آن است که می توان آنها را به مثابه عبور جنبش از مرحله شعار و ورود به مرحله تدوین استراتژی دانست مرحله ای که برای تعمیق و تحقق بخشیدن به اهداف جنبش از اهمیت فراوانی برخوردار بوده و هرگونه تاخیر و طولانی شدن ورود به این مقطع می توانست عوارض جبران ناپذیری به همراه داشته باشد.این جنبش اگرچه عملا درجریان انتخابات ریاست جمهوری دهم و تقلب رسوا از سوی باند حاکم پدیدار شد اما با توجه به پیشینه فرآیند دمکراتیزاسیون ایران، گستردگی و درگیر نمودن اقشار مختلف اجتماعی، نمی توانست همچنان با توقف در موضوعی مانند تقلب و یا پافشاری بر ابطال انتخابات تداوم یابد زیرا این اتفاقات ناگوار و بسیاری دیگری از مشکلات و معضلات لاینحل کشور معلول عوامل دیگری هستند که بدون پرداختن به آنها و اصلاح ساختاری این عوامل، امیدی به بهبود اوضاع نبوده و در همچنان بر همان پاشنه عقب افتادگی، استبداد و قدرت نامحدود و غیرپاسخگو خواهد چرخید. بیانیه هفده هم مهندس موسوی و بیانیه های اخیر احزاب اصلاح طلب و روشنفکران دینی که "حداقل های ممکن" هستند را می بایست در همین راستا ارزیابی نمود و می توان امیدوار بود که با نقد و اقدام مشابه سایر جریان ها و اشخاص باورمند به جنبش سبز، زمینه های تدوین، ارتقا و بهبود استراتژی هایی که در مقطع کنونی جنبش و شرایط فعلی کشور اثربخش و امکانپذیر باشند را فراهم نمود.

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

قاضی های بی حال !

آقای احمد جنتی خطیب نماز جمعه یازدهم دیماه تهران در بخشی از سخنان خود با تکرار اتهامات واهی نظیر اهانت به مقدسات، حرمت شکنی عاشورا و پاره کردن عکس بنیانگزار جمهوری اسلامی که محور تخریب جنبش سبز و تحریک افکارعمومی علیه آن در مقطع اخیر را شکل داده است، ضمن حمله شدید به معترضان، با مفسد فی الارض خواندن تظاهرکنندگان و مشابه دانستن آنان با افرادی که در اوایل انقلاب به همین جرم مجازات شده اند با انتقاد از دستگاه قضایی مدعی شد که اگر مانند دادگاه‌هاي اوايل انقلاب عمل می کردند اين قائله خيلي زودتر تمام شده بود! دبیر شورای نگهبان به دستگاه قضايي آمرانه گفته است: افرادي كه بايد دستگير شوند سريعا بازداشت شوند و اگر كسي هم دستگير شد پس از گذشت چند روز آزاد نشود تا به فتنه‌گري خود ادامه دهد اين افراد ديگر هدايت نمي‌شوند و برای رسيدگي به پرونده‌هاي آنها بايد از قاضي‌هايي مانند قاضي‌هاي سال 57 استفاده كرد، نه قاضي‌هاي بي‌حال!

همچنین در خبرها آمده بود دادستان کل کشور گفته است که دستگاه قضایی مصمم است حداقل سه تن از بازداشت‌شدگان روز عاشورا را که «محارب» شناخته شده‌اند محاکمه و حکم اعدام آنها را به اجرا درآورد.

همزمان وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه‌ای با معترضان اتمام حجت کرد و مدعی شد که تاکنون مدارا نموده اما از این پس به طور قاطعانه برخورد خواهد کرد.

از سوی دیگر مشاهدات مردمی از واردات تجهیزات زرهی ویژه سرکوب اعتراض های شهری از کشور چین و استقرار و آرایش جدید نیروهای ضد شورش در نقاط حساس تهران و شهر های بزرگ حکایت دارد.

پس از تظاهرات گسترده در روز عاشورا علاوه بر کشته و زخمی شدن جمع کثیری از هموطنان ،موج جدیدی از دستگیری روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و حقوق بشری و هزاران نفر از تظاهر کنندگان در سراسر کشورآغاز شده است.

همه این اظهارات و وقایع در حالی اتفاق می افتد که نگاهی به سیر رخدادهای چند ماه گذشته نشان می دهد ازهیچ اقدامی علیه اعتراضات ساده ، مسالمت آمیز و مدنی مردم فروگزاری نشده است. به خاک و خون کشیده شدن تظاهرات هایی که در روز های اولیه جنبش در سکوت و بدون شعار برگزار می شد، بازداشت گسترده مردم در راهپیمایی ها، دستگیری انبوهی از فعالان سیاسی و روزنامه نگاران از همان ساعت های اولیه پس از انتخابات، شکنجه، تجاوز و تحقیر زندانیان در کهریزک و سایر بازداشتگاها، برگزاری دادگاه های فرمایشی، توقیف نشریات، پلمپ دفاتر احزاب منتقد، عدم اجازه برگزاری مجامع و نشست ها، اعمال طیف وسیعی از محدودیت در اطلاع رسانی و سانسور بی سابقه و بسیاری موارد دیگر بیانگر این واقعیت است که برخلاف ادعای واعظان ، تساهل و تسامحی در کارنبوده و هرآنچه که در توان بوده است برای خاموش کردن صدای اعتراض مردم اعمال شده و در زمینه بهره گیری از مدل های مورد عمل حکومت های توتالیتر و استبدادی هیچ کوتاهی نشده است و در همین راستا بسیاری از عرف های بین المللی ، نورم های اخلاقی و دستورات دینی نیزنادیده گرفته شده است.

پس چرا با اینکه حاکمیت از ابتدای اعتراضات مردمی اخیر از سیاست "النصربالرعب" و یا استراتژی "حکومت در سایه وحشت" بهره گرفته و در این زمینه از هیچ اقدامی نیز خودداری نکرده است دوباره دور جدیدی از تهدیدات ارگان های رسانه ایی، دستگاه های امنیتی و ماشین سرکوب آغاز شده است؟

واقعیت آن است که کودتاگران از همان ابتدا برمبنای یک تحلیل اشتباه، آرای مردم را دستکاری و نتیجه انتخابات را به نفع خود تغییر دادند. آنها اصلاح طلبان را فاقد پایگاه اجتماعی، توان و اراده جدی برای مقاومت در برابر تقلب ارزیابی نموده بودند، مخصوصا تجربه انتخابات نهم که با تقلب اندک اما مهندسی قوی تری همراه بود آنان را حداکثربه یک اعتراض محدود، زودگذر و در سطوح نخبه جامعه امیدوار کرده بود.افشا شدن برخی عبارت های سران کودتا مانند اینکه "هواداران بعضی کاندیداها مشتی سوسول هستند که با اولین تهدید صحنه را خالی خواهند کرد" بخوبی مبین عمق اشتباه استراتژیک اقتدارگرایان است. اما ایستادگی دو تن از کاندیداها در برابر شعبده بازی حاکمان و از آن مهمتر راهپیمایی های خود جوش میلیونی مردم نشان داد سبوی نجابت مردم و پروای آنها از رویارویی با حاکمان مستبد شکسته شده است و آن پیمانه ریخته است.در ادامه این خطای تحلیلی( که چندی است مشابه سازی وقایع صدر اسلام ، سو استفاده از احساسات مذهبی و تلاش برای آغاز جنگ علوی – اموی نیز به آن افزوده شده است)، مخصوصا با کاهش نسبی حجم خیابانی جنبش، این سوتفاهم برای سران کودتا ایجاد شد که طومار جنبش سبز درهم پیچیده شده و یا به قول آنها فتنه در حال فروکش کردن است. این برآورد غلط دریاداشت ها و تحلیل های روزنامه ها و سایت های هوادارکودتاگران بعد از 13 آبان و 16 آذر که با نوعی ادبیات فاتحانه واحساس شادی بیان می شد به روشنی دیده می شود. اما درگذشت آیت الله منتظری و تشیع جنازه باشکوه این فقیه منتقد با حضور سبزها در حالیکه با کمترین اطلاع رسانی و بیشترین مانع تراشی ها همراه بود و پس از آن حضور میلیونی مردم معترض در عاشورای سبز، شوک عمیق و ناباورانه ای به آنها وارد نمود. این ضربه روحی در حالیکه می توانست به فرصتی برای هشیاری و بازنگری در رفتار غلط و فاشیستی تبدیل شود آنگونه که پیداست، از سوی افراطیون حاکم که در پندار بیهوده تدوام روش های قرون وسطایی در عصر اینترنت و ماهواره هستند به کم بودن شدت برخوردها و ناکافی بودن سرکوب تعبیر شده است.

موضوعی که متاسفانه اقتدارگرایان قادر به درک آن نیستند این است که اثر بخشی پائین و ناکارآمدی شیوه های انتخاب شده برای برخورد با اعتراضات مردمی به دلیل کم بودن شدت و یا قاطعانه نبودن برخوردها نیست بلکه به ماهیت این جنبش و دلایل اعتراض مردم ارتباط پیدا می کند و برخلاف آنکه آنها این حرکت را به فتنه گری عناصر داخلی و دخالت بیگانگان نسبت می دهند این جنبش یک حرکت گسترده اجتماعی با ساختار مدرن است که با سرکوب به هیچ وجه قابل مهار نبوده و ویژگی هایی نظیررهبری غیر متمرکز، ساختار شبکه ای، برخورداری از حمایت های ایرانیان داخل و خارج و جلب توجه اکثر نهادهای بین المللی و کشورهای جهان آن را از حرکت های سی سال گذشته متفاوت کرده است و بدون برطرف کردن علت های پیدایش این جنبش که ریشه در ناکارآمدی و فساد نظام موجود دارد نمی توان مانع گسترش و یا ادامه حرکت آن شد.البته از کسانیکه بدلیل جمود فکری و قدرت پرستی قادر به درک تحولات دنیای مدرن ، تفاوت های اساسی نسل جوان امروز و تغییرات بنیادی جامعه ایران نیستند انتظاری بیش از این نمی رود که همچنان سرکوب و اعدام، آنهم به روشی که در سال های ابتدای انقلاب مورد عمل بوده است، را توصیه نمایند اما بر عموم عقلای قوم، آزادیخواهان و طرفداران حقوق بشر فرض است که تا فرصت هست به هرطریق ممکن مانع از تکرار این فاجعه شوند، فاجعه هولناک اعدام هایی که "قاضی های با حال" مورد اشاره آقای جنتی، با این توجیه که فرد متهم یا گناهکار است که با اعدام به سزای عمل خود می رسد و یا بی گناه است که در این صورت به بهشت خواهد رفت هزاران انسان بی گناه را بالای چوبه های دارفرستادند.

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

چه کسی "پیتر مور" را ربوده بود ؟

مصاحبه با رادیوی بین المللی فرانسه

شهلا رستمی

پس از آزادی "پیتر مور"، یک متخصص علوم کامپیوتری، که سال 2007 در عراق ربوده شد، روزنامه گاردین از قول وی نوشت که سپاه پاسداران ایران برنامه ریز این آدم ربائی بوده است.

روزنامه گاردین، به نقل از یک پاسدار پیشین که نخواسته نامش فاش شود، می نویسد : پنج گروگان، 24 ساعت پس از آدم ربائی به ایران منتقل شده و در دو اردوگاه نگهداری می شدند که یکی از این اردوگاه ها در نزدیکی مرز عراق بوده است. البته مقامات وزارت امور خارجه انگلستان با این خبر محتاطانه برخورد کرده و گفته اند هیچ مدرکی مبنی بر انتقال گروگان های انگلیسی، از جمله "پیتر مور" به ایران در دست ندارند.

از محمد علی توفیقی، روزنامه نگار و تحلیل گر مسائل ایران، پرسیدم دخالت احتمالی پاسداران در این آدم ربائی، آنهم در عراق از چه چیزی حکایت می کند ؟ او با اشاره به نقش سپاه قدس، که شاخه برون مرزی سپاه پاسداران است، وبارها مقامات عراقی در مورد دخالت های آنها تذکر و هشدار داده اند، می افزاید ایران وقتی می خواهد کشور های غربی را تهدید کند ممکن است از این گونه راهها استفاده کند تا بگوید ما قادر هستیم منافع شمار ا در هر کجای دنیا که باشد به خطر بیاندازیم.