۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

تفسیر خبرهای ایران



حضور در برنامه تفسیر خبرهای صدای آمریکا
یکشنبه 31 ماه می
موضوع برنامه
فساد در ساختار قدرت ایران، اختلافات احمدی نژاد و لاریجانی ها
تشدید برخورد با زندانیان، اعتصاب غذای یک کرد محکوم به اعدام
سخنرانی اخیر موسوی،تداوم جنبش سبز


۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

دعوت به اعتصاب عمومی

گفت‌وگو با رادیو زمانه

حسین علوی

به‌مناسبت سالگرد ۲۲ خرداد، هم آقایان موسوی و کروبی، و هم برخی احزاب سیاسی، درخواست صدور مجوز برای راهپیمایی کرده‌اند، ولی هنوز مقامات مسئول به این درخواست پاسخی نداده‌اند.

*برخی تحلیل‌گران از هم اکنون ضرورت تمرکز بر روی دیگر اشکال برآمد مسالمت آمیز مردم را توصیه می‌کنند. دکتر محمد علی توفیقی می گوید رهبران جنبش در صورتی که مجوز راهپیمایی صادر نشود، باید مردم را دعوت به یک اعتصاب عمومی گسترده در روز ۲۲ خرداد کنند.

متاسفانه چشم‌انداز مثبتی برای صدور مجوز راهپیمایی نمی‌بینم. البته این برخلاف اصل ۲۷ قانون اساسی است که تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها را آزاد می‌داند و آن را حق ملت اعلام می‌کند.

این حق قانونی، یعنی حق راهپیمایی و تجمع که شناخته‌شده‌ترین و مهم‌ترین راه بیان اعتراض مردم به مدیران جامعه و حاکمان است، از ابتدای انقلاب از ایرانیان سلب شده که خود از نشانه‌های استبداد است و متاسفانه در کشور ما پوستین وارونه‌ی دین را هم بر تن کرده است.

از نخستین روزهای آغاز اعتراض مردم در سال ۸۸، به هیچ درخواستی تا این لحظه در وزارت کشور یا استانداری تهران پاسخ مثبتی نداده‌اند. شواهد امر نشان می‌دهد با توجه به تهدیدات نیروی انتظامی که اعلام کرده با هرنوع تجمعی برخورد خواهد کرد، چشم‌انداز مثبتی برای صدور مجوز دیده نمی‌شود.

استاندار تهران در مصاحبه‌ای رسمی، حتی رسیدن درخواست این تجمع و راهپیمایی را انکار کرده است. در حالی که همگان می‌دانند آقایان موسوی و کروبی از یک‌ماه پیش درخواست راهپیمایی کرده‌اند.

حتی شورای هماهنگی اصلاحات که تجمعی از هجده جریان، گروه و احزاب اصلاح‌طلب است، به‌طور رسمی درخواست برگزاری راهپیمایی کرده است، اما مسئولین خود را به کوچه‌ی علی‌چپ زده‌اند. این نشان می‌دهد قصد ندارند اجازه بدهند که یک راهپیمایی مسالمت‌آمیز، آرام و قانونی برگزار شود.

*به‌هرحال واقعیت این است که جنبش سبز و حرکت‌های اعتراضی در اشکال مختلفی در ایران ادامه داشته و خواهد داشت. آیا برای دولت و یا کل نظام، آسیب‌پذیری از ناحیه‌ی تظاهرات خیابانی و تجمع‌ها، بیش از سایر اشکال اعتراضی است؟

این آقایان که از اساس خودشان را نماینده‌ی خدا روی زمین فرض می‌کنند و حتی اعتراض به‌خود را به اعتراض به خداوند نسبت می‌دهند. در عین حال، هیچ‌نوع راه‌کاری را هم برای بیان اعتراض مردم باقی نگذاشته‌اند. هرنوع تجمع و هر نوع راهی را که تا این لحظه برای بیان اعتراض و یا انتقاد به شیوه‌های حکومت‌داری وجود داشته است، بر مردم بسته‌اند.
به‌نظر می‌آید دلیل اصلی این موضوع هم ناتوانی در پاسخ‌گویی منطقی به اعتراض‌های مردم است. اگر حکومتی به مشروعیت خود و حقانیت راه و مسیری که دارد می‌رود، اطمینان کامل داشته باشد، نباید در برابر اعتراض‌های ساده، مسالمت‌آمیز و مدنی مردم، این‌گونه از خود مقاومت نشان دهد.
در حالی که در ماه‌های گذشته، علی‌رغم این که مجوز راهپیمایی و تجمع داده نشده، اما مردم به‌صورت خودجوش در خیابان حضور داشته‌اند و اعتراض‌های خود را بیان کرده‌اند. طبیعی است این آقایان اگر منافع ملی و حتی منافع درازمدت نظام را درنظر می‌گرفتند و نه منافع شخصی و گروهی خود را، باید اجازه‌ی راهپیمایی و اعتراض‌ها را می‌دادند.

به‌خاطر این که چنین تجمع‌هایی قابل کنترل و مدیریت هستند، ولی اگر به همین ترتیب جلوی اعتراض‌ها گرفته شود، بیم آن می‌رود که تبدیل به سیل ویرانگری بشود که بعدها خود این آقایان افسوس بخورند که چرا راه بروز اعتراض‌های مسالمت‌آمیز را بستند.

کما این که تاریخ فراوان به یاد دارد کسانی را که یا دیر صدای اعتراض مردم را شنیدند و یا موقعی آن را شنیدند که دیگر کار از کار گذشته بوده است.

*در شرایط حاضر این سئوال به‌طور جدی مطرح است که چه شکل‌های مسالمت‌آمیز دیگری از مبارزه‌ی سیاسی و اعتراضی برای جنبش سبز وجود دارد؟ برخی تحلیل‌گران تجربه‌ی اعتصاب در شهرهای کردستان را موفق و ممکن می‌دانند. برخی بر سازماندهی اعتراض‌های پراکنده، از جمله در دانشگاه‌ها و مراکز کار تاکید می‌کنند. خود آقایان موسوی و کروبی، استفاده از شبکه‌های اجتماعی اطلاع‌رسانی را مطرح کرده‌اند. به‌نظر شما، چه شکل‌های اعتراضی‌ در شرایط کنونی ممکن هست؟

یک اصل اساسی در حرکت‌های مسالمت‌آمیز مدنی، این است که این حرکت‌ها حداقل هزینه را برای برگزارکنندگان داشته باشد. در عین حال از اثربخشی مناسبی برای تغییر رفتار حاکمیت و قدرت برخوردار باشد. یافتن شیوه‌های مختلف برمی‌گردد به این که ما ببینیم زمینه‌های اجتماعی کدامیک از این حرکت‌ها فراهم‌تر و آماده‌تر است.

به‌نظر من، تجربه‌ی کردستان، تجربه‌ی خوبی بود که نشان داد جامعه‌ی ما آمادگی همراهی با جنبش سبز را دارد که جنبشی اعتراضی برای دمکراتیزه کردن جامعه است.

در کردستان قبلاً هم اتفاقاتی افتاده بود و حتی گروه‌های مختلف اپوزیسیون، مردم را دعوت به مراسم اعتصاب و مسائلی از این دست کرده بودند، اما هیچ‌گاه پاسخی به گستردگی اتفاق اخیر گرفته نشده بود که مناطق کردنشین، به‌طور یک‌دست و یک‌پارچه دچار یک اعتصاب عمومی سراسری، تعطیلی بازار و فعالیت‌های معمولی روزمره شدند.

*ممکن است این شکل مبارزه را بعضی‌ها ویژه‌ی کردستان و شهرهای کردنشین بدانند و درحال حاضر امکان برگزاری اعتصاب در دیگر شهرهای ایران را فراهم ندانند. شما در این زمینه چه فکر می‌کنید؟

اعتصاب روشی است که اگر بخواهیم پاسخ مناسبی از آن دریافت کنیم، باید زمینه‌های آن را از پیش آماده کنیم. همان‌طور که در مناطق کردنشین هم، قبلاً درخواست و برنامه‌هایی برای برگزاری اعتصاب بود، اما هیچوقت چنین پاسخی دریافت نشده بود.

به نظر من دلیل این موضوع، برمی‌گردد به فراهم شدن زمینه‌های اجتماعی که به‌دنبال جنبش سبز در جامعه به‌وجود آمده است. یعنی به‌دلیل نارضایتی عمومی گسترده‌ای که مردم با آن مواجه هستند، آمادگی پاسخگویی به حرکت‌های مدنی‌ مانند اعتصاب در جامعه‌ی ما افزایش پیدا کرده و به‌نظر من، نسبت به گذشته، احتمال موفقیت آن در سایر شهرها هم افزایش یافته است.

به‌نظر من، رهبران جنبش، مخصوصاً آقایان موسوی و کروبی، در صورتی که مجوز راهپیمایی صادر نشود، باید مردم را دعوت به یک اعتصاب عمومی گسترده در روز ۲۲ خرداد کنند تا قدرت مردم را برای عزم اصلاح، بیش‌تر به حاکمان ایران نشان بدهند. زیرا تداوم جنبش، نیازمند همراهی مردم و استفاده از روش‌های جدید و البته در عین حال کم‌هزینه‌تر است.

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

Execution of Kurds Arouses Unprecedented Sympathy


The hasty execution of five Iranian political dissidents, four of them Kurds, has sparked unprecedented support for their cause including a one-day strike that shut down much of the country’s Kurdistan province.

National opposition leaders also protested, even though the Kurdish case has never gathered much backing in the rest of Iran in the past, partly because they were suspected of wanting a separate state.

Kurds, an ethnic group without a state spread across Turkey, Syria, Iran and Iraq, make up about eight per cent of Iran’s 74 million populations.

When the phone lines at Tehran’s notorious Evin Prison went down on May 7, many prisoners knew from past experience to expect unpleasant news. The next day, a government website announced the execution of five “terrorists and members of counterrevolutionary groups” on charges of Moharebeh - waging war on God or his representative.

Four of the five executed individuals– Farzad Kamangar, Farhad Vakili, Ali Heydarian, Shirin Alam Holi – were Kurds. A statement by the Tehran prosecutor’s office accused them of membership of the Party for Free Life in Kurdistan, PJAK – the Iranian offshoot of the outlawed Kurdistan Workers' Party, PKK, of Turkey, which is fighting to establish a Kurdish confederation in the region.

The fifth man executed, Mehdi Eslamian, was accused of membership of the paramilitary Iran Monarchy Association, a group accused of bombing a mosque in the city of Shiraz in 2008, which killed 14 people.

Many in Iran were shocked by the political executions. Khalil Bahramian, Farzad Kamangar’s lawyer, said his client was executed while his appeal was still being processed. The family of Kamangar, a teacher, said a judicial official had previously told them he would be released. They learned about his execution via news websites.

None of the families or the lawyers of the executed five were told of the time of the executions, despite rules requiring 48 hours’ notice so that a prisoner can see his family for the last time.

The secrecy surrounding the executions convinced Iranian public opinion that the regime was trying to scare the opposition into backing down from its demands. The executions took place one month before the anniversary of last year’s disputed presidential election and at a time when opposition leaders Mir-Hossein Mousavi and Mehdi Karroubi have requested permission for a rally on the anniversary on June 12.

Tehran prosecutor Abbas Jafari-Dolatabadi announced a week after the executions that six people held in protests that followed the election had been also sentenced to death for links with the rebel Mujahedeen Khalq Organisation, MKO.

Kurds have been fighting the Islamic Republic since its establishment in 1979 when some wanted autonomy for Kurdistan. However, most now seek a federal structure for the entire country.

In the chaos that followed the 1979 revolution, some Kurds decided to take up arms to pursue their demands. Months of negotiations with the newly-established Iranian government yielded no results and fearing Kurdistan’s secession, revolutionary leader Ayatollah Ruhollah Khomeini in August 1979 finally ordered the deployment of troops to the region. The conflict lasted years but went little noticed because of the more serious war between Iran and Iraq that lasted from 1980 to 1988.

The former commander of the Islamic Revolution Guard Corps, IRGC, Mohsen Rezaei, who held the post from 1981 to 1997, said in an interview with Fars news agency that the rebellion in Kurdistan lasted until 1995. According to Rezaei, 1,200 government forces were killed between 1979 and 1992 in Kurdistan.

In the years that followed, the government meted out harsh treatment to peaceful Kurdish movements. In 1997, when the people of Sanandaj, the provincial capital of Kurdistan, attempted a silent march in protest against the arrest of PKK leader Abdullah Ocalan, government forces cracked down severely.

The local authorities said five people were killed but unofficial reports put the death toll at at least 20. In July 2005, Kurdistan once again became the scene of peaceful protests and marches after a Mahabad citizen named Shuan Seyyed Ghaderi was killed by police. This protest was savagely suppressed too. Kurds in the town of Saghez also protested over Ghaderi and were shot from police helicopters and killed.

In the years following the 1979 Islamic revolution, human rights violations were common in Kurdistan but never got much attention across the country, the Tehran government blaming the need to put down the threat of Kurdish separatism and open opposition to the revolution.

The Kurdistan war was used by the government as a justification for demanding unity and patriotism and as a means to arouse religious sentiment in order to put down rival political movements in the 1980s.

In another recent case at Sanandaj Azad University, student Ebrahim Lotfollahi was arrested in 2008 and a few days later the authorities announced that he had committed suicide in prison. His supporters believed he died under torture. His family was never allowed to see his body and his lawyer’s plea to exhume the corpse and perform an autopsy was never acknowledged.

This month’s case prompted the leaders of the opposition Green Movement that arose after last year’s election, including Mousavi and Karroubi, to express their sympathy and solidarity with the Kurds by condemning the executions as unjust.

The strike on May 13 closed down the major Kurdish towns including Sanandaj, Marivan, Kamyaran, Saqez, Divandareh, Boukan, Mahabad, Oshnaviyeh, and Piranshahr almost completely. Eyewitnesses reported that the conservative and traditional Asef bazaar in Sanandaj, which is seldom closed even on national holidays, was not working. A large number of students did not attend classes.

Despite repeated calls by the Kurdish opposition for widespread strikes over the years, it was the first time that this kind of response has been seen.

Many Iranians believe the latest executions signal a willingness by the regime to radicalise the political atmosphere in Kurdistan in order to divert public attention from other domestic issues. But the widespread support shown to their cause may not have been anticipated by the government.

---

Dr Mohammad Ali Tofighi is a former central committee member of the banned Mojahedin of the Islamic Revolution Organisation, many of whose members have been arrested. He is a former adviser to the governor of Kurdistan, the former head of the Sanandaj Medical Council and also was editor-in-chief of two Kurdish weekly newspapers.

Resource: Institute for War & Peace Reporting

چرا کردها برای اعدام انتخاب می‌شوند؟

اعدام شتابزده پنج نفر از مخالفان سیاسی توسط حکومت جمهوری اسلامی موجب شد تا برای اولین بار کردستان شاهد یک اعتصاب عمومی موفق باشد. همچنین برای اولین بار تمام گروه‌های سیاسی مخالف چه در داخل و خارج ایران با کردها - که به طور‌ سنتی به خاطر اتهام تجزیه‌طلبی حامیان چندانی نداشتند - همدلی کردند. به نظر نمی‌رسد حکومت ایران انتظار چنین واکنشی را داشت.

شامگاه شنبه ۱۸ اردیبهشت هنگامی‌ که ارتباط تلفنی زندان اوین با بیرون قطع شد، بسیاری از زندانیان از روی تجربه می‌دانستند که بزودی باید شاهد اخبار ناخوشایندی باشند. این انتظار البته چندان به درازا نکشید زیرا پایگاه اطلاع‌رسانی دولت در یکی از اولین خبرهای خود در صبح روز بعد از به دار آویخته‌شدن پنج نفر تروریست و عضو گروهک‌های ضد انقلاب به جرم محاربه ـ جنگ با خدا و یا نماینده خدا ـ در این زندان خبر داد. چهار نفر از این اعدام شدگان ـ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و شیرین علم‌هولی ـ کرد بودند که در بیانیه دادستانی تهران به عضویت در گروه مسلح پژاک، که گفته می‌شود شاخه ایرانی حزب ممنوعه کارگران کردستان ترکیه پ.ک.ک است و برای تشکیل یک حکومت کنفدرالیستی در کردستان ایران می‌جنگد متهم شده‌اند. نفر پنجم ـ مهدی اسلامیان ـ نیز به اتهام عضویت در گروه شبه‌نظامی انجمن پادشاهی ایران اعدام شده بود. این گروه متهم به انفجار حسینه‌ای در شهر شیراز در فرودین سال ۸۷ است که منجر به کشته شدن ۱۴ نفر شد.

اعدام‌های سیاسی اخیر برای بسیاری غافلگیرکننده بود. از جمله این افراد خلیل بهرامیان، وکیل مدافع فرزاد کمانگر است که از اجرای حکم اعدام موکل خود در حالی‌که پرونده او همچنان در مرحله تجدیدنظر است اظهار شگفتی کرد. خانواده این معلم کرد نیز اعلام کردند که از اعدام او از طریق سایت‌های اینترنتی مطلع شده‌اند و باور این موضوع برای آنها بسیار سخت بوده است زیرا مقامات قضایی پیش از این قول آزادی او را داده بودند.

خانواده یا وکیل هیچ یک دیگر از اعدام‌شدگان نیز از زمان اعدام خبر نداشتند. این در حالی است که بر اساس آئین‌نامه اجرای حکم اعدام قوه قضائیه ایران، وکیل مدافع محکوم علیه باید حداقل ۴۸ ساعت قبل از اجرای حکم در جریان زمان دقیق آن قرار بگیرد و محکوم به اعدام می‌تواند قبل از اجرای حکم با خانواده خود برای آخرین بار ملاقات نماید.

روند غیرعادی و مخفیانه اعدام این پنج نفر این گمان را در میان افکار عمومی ایران به‌وجود آورده که هدف دولت ایجاد رعب و وحشت در میان معترضین و وادار نمودن آنان به عقب‌نشینی از مواضع خود است. عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران تنها چند روز پس از این اعدام‌ها خبر داد که حکم اعدام شش نفر دیگر که از معترضان دستگیرشده در حوادث پس از انتخابات بوده‌اند تأیید شده است. اعدام‌ها حدود یک‌ماه مانده به سالگرد انتخابات ریاست‌جمهوری و اعتراضات پس از آن شروع شده و این در حالی است که میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از رهبران مخالف، درخواست راهپیمایی در روز ۲۲ خرداد کرده‌اند.

اما انتخاب چهار تن از اعدام‌شدگان اخیر از میان کردها چندان نمی‌تواند امری تصادفی باشد.

گروهی از کردها از ابتدای برسرکار آمدن جمهوری اسلامی تاکنون با دولت مرکزی ایران اختلاف دارند و خواهان خودمختاری و اخیرا فدرالیسم بوده‌اند. در غوغای انقلاب سال ۱۳۵۷ بیشتر کردها ترجیح می‌دادند تا با روش‌های مسلحانه پیگیر مطالبات خود باشند. تلاش‌های چند ماهه دولت تازه ایران برای مذاکره به نتیجه نرسید و در نهایت در حالی‌که بیم تجزیه کردستان می‌رفت آیت‌الله خمینی دستور اعزام نیرو به این منطقه را صادر کرد. جنگ داخلی کردستان اگرچه تحت تاثیر جنگ ایران و عراق قرار گرفت اما تا سال‌ها ادامه داشت.

محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران (۱۳۷۶-۱۳۶۰) در گفت‌وگویی با خبرگزاری فارس عنوان کرده که شورش‌های کردستان تا سال ۱۳۷۴ هم ادامه داشته است. به گفته او در این درگیری‌ها تنها از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۱ بیش از ۱۲۰۰ نفر از نیروهای دولت مرکزی کشته شدند. می‌توان گفت که اگر جنگي بين ايران و عراق رخ نمي‌داد، بزرگترين حادثه ايران پس از انقلاب همين شورش کردستان بود.

جنگ کردستان عملا به جمهوری اسلامی کمک کرد تا به بهانه مقابله با تجزیه‌طلبی و مبارزه با ضدانقلاب و با تهییج ملی، تحریک احساسات مذهبی و اعلام شرایط فوق العاده، زمینه‌های سرکوب تمامی جریانات سیاسی رقیب را در ابتدای دهه شصت شمسی را فراهم کند.

در سال‌های بعد نیز حرکات مسالمت‌آمیز کردها از سوی حاکمیت پاسخی تند گرفت. به عنوان مثال هنگامیکه در اسفند سال ۱۳۷۷ مردم سنندج در اعتراض به بازداشت عبدااله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه دست به راهپیمایی آرامی زدند تظاهرات آنها به شدت سرکوب شد. مقامات دولتی تعداد کشته شدگان را پنج نفر اعلام کردند اما منابع غیر رسمی به کشته شدن ده‌ها نفر اشاره کردند. در تیرماه سال ۱۳۸۴ سراسر مناطق کردنشین ایران در نتیجه کشته شدن یک شهروند مهابادی بنام شوانه سیدقادری توسط پلیس به صحنه راهپیمایی و تظاهرات آرام تبدیل شد اما آن هم با سرکوب شدید نیروهای انتظامی و امنیتی مواجه شد. در جریان همین اعتراضات مردم شهر سقز از هلی‌کوپترهای نیروی انتظامی به گلوله بسته شده و کشته شدند.

در تمام سال‌های پس از انقلاب صحنه‌های دلخراشی از نقض حقوق بشر مانند آنچه که در جریان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به وقوع پیوست، در کردستان وجود داشته است اما با توجیهاتی مانند خطر کردها برای تجزیه ایران و یا ضدیت با انقلاب کمتر در افکار عمومی داخل و خارج کشور امکان طرح یافته است. به‌عنوان مثال ابراهیم لطف‌الهی دانشجوی کرد دانشکاه آزاد سنندج در دی ماه سال ۱۳۸۶ و در هنگام امتحان درسی بازداشت شده بود اما چند روز پس از دستگیری به گفته مقامات امنیتی در زندان خودکشی کرد. این در حالی بود که گفته می شد او در نتیجه شکنجه در بازداشتگاه کشته شده است. به خانواده او امکان مشاهده جنازه را ندادند و هرگز به تقاضای وکیل مدافعش برای نبش قبر و معاینه مجدد پزشکی قانونی پاسخ مثبت داده نشد.

به نظر می‌رسد هم اکنون هم حکومت میل وافری به رادیکال نمودن فضای سیاسی کردستان دارد تا به این طریق توجه افکار عمومی را از دیگر مسایل داخلی منحرف کند.

اما برخلاف تصور مقامات و علی‌رغم بیانیه رسمی قوه قضائیه که در آن صراحتا اعدام شدگان کرد به تجزیه طلبی، همکاری با گروه‌های مسلح کرد و ضدیت با انقلاب متهم شده بودند بلافاصله پس از انعکاس خبر این اعدام‌ها واکنش‌های گسترده و غیرقابل انتظاری در داخل و خارج کشور پدیدآمد و برای اولین بار کردها تنها نبودند و از همراهی سایر گروه‌های اپوزیسیون ایرانی غیرکرد نیزبرخوردار شدند.

از یکسو رهبران اپوزیسیون داخل کشور - جنبش سبز - مانند میرحسن موسوی و مهدی کروبی با ناعادلانه خواندن اعدام‌ها همدردی خود و هم‌گرایی جنبش سبز را با کردها نشان دادند. از دیگر سو با دعوت و فراخوان جریانات سیاسی کرد در روز پنچ شنبه ۲۳اردیبهشت بخش عمده‌ای از مناطق کردنشین ایران در شهرهای سنندج، سقز، مریوان، کامیاران، دیواندره، بوکان، مهاباد، اشنویه و پیرانشهر در این روز به حالت تعطیل درآمده بود. شاهدان عینی از تعطیلی کامل بازار سنتی و محافظه‌کار آصف در سنندج که حتی در روزهای تعطیل رسمی نیز به ندرت بسته بود خبر دادند. بسیاری از دانشجویان و دانش‌آموزان بر سر کلاس‌های درس حاضر نشدند.

اگرچه اپوزیسیون کرد در سالیان گذشته نیز فراخوان‌هایی برای اعتصاب در مناطق کردنشین داده بودند اما این اولین باری بود که پاسخ مردم کردستان در چنین سطح وسیع و فراگیری توسط رسانه‌های عمومی گزارش می‌شد.

اعدام شتابزده پنج نفر از سوی جمهوری اسلامی با هر هدفی صورت گرفته باشد موجب شد تا فضای همدلی و همبستگی میان مخالفان به وجود بیاید. چیزی که حکومت انتظار عکس آن را داشت.

منبع: سایت میانه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

از دوم خرداد 76 تا 22 خرداد 88


شرکت در برنامه صفحه دو بی بی سی فارسی
تفکر اصلاح نظام جمهوری اسلامی از چه زمانی پدید آمد؟
دوم خرداد چگونه متولد شد؟

روایتی از ظهور و بروز پدیده اصلاح طلبی ایران در سالگرد دوم خرداد 76
در گفتگو با محمد علی توفیقی و مجتبی واحدی


توافق هسته ای تهران؛ دادن امتیاز برای گرفتن امتیازی بزرگتر؟

مصاحبه با رادیو فردا

آرش حسن‌نیا

عمده تحليل هاى اين روزهاى رسانه ها و محافل سياسى و هسته اى، حول و حوش توافق سه جانبه تهران دور مى زند.

عده اى اين توافقنامه را عقب نشينى ايران از مواضع قبلى خود مى دانند و عده اى ديگر آن را در چارچوب بازى بزرگ دادن امتياز براى گرفتن امتيازى بزرگتر مى پندارند.

اما امتياز بزرگترى كه ايران حاضر شده براى گرفتن آن، خط قرمز مبادله سوخت را از داخل ايران تا داخل تركيه عقب ببرد، چيست؟

احمد صدر حاج سيد جوادى، كهنسال ترين فعال سياسى ايران، بر اين باور است كه حاكميت حاضر است حتى به قيمت مصالحه با بيگانگان در مقابل جنبش داخلى بايستد.


اما آيا تلاش ايران براى جلب نظر بازيگران خارجى در عرصه هسته اى مى تواند ارتباطى با تحولات سياسى داخل ايران داشته باشد؟

سراج الدين ميردامادى، تحليل گر سياسى مسائل ايران، بر اين باور است كه اصولاً اين ارتباط به شكل تاريخى همواره وجود داشته است:

سراج الدين ميردامادى: به طور كلى در نظام هاى تمامت خواه كلاسيك خاورميانه كه بر بودجه هاى نفت تكيه مى كنند، معمولاً نظام هاى حاكم هر گاه مى خواهند جنبش هاى آزادي خواه را در داخل سركوب كنند، به گونه اى تلاش مى كنند كه با قدرت هاى خارجى به توافق برسند و با آنها بسازند. اين هميشه در كشورهاى مختلف ديده شده و در ايران هم هميشه شاهد اين مسئله بوديم. اين نگرانى الان هست كه اگر اين توافق نهايى شود، و در واقع مشكل هسته اى ايران حل شود و سايه تحريم هاى تازه از سر حاكمان جمهورى اسلامى برداشته شود، چه اتفاقى مى تواند براى جنبش آزاديخواهى در داخل بيافتد؟»

محمد على توفيقى، فعال سياسى و تحليل گر مسائل سياست داخلى ايران، نيز نظرى مشابه با سراج الدين ميردامادى دارد.

او علاوه بر توافق هسته اى سه جانبه ايران، تركيه و برزيل، به آزاد كردن كلوتيد ریيس، شهروند فرانسوى زندانى در ايران نيز به عنوان بخش ديگرى از تحركات جديد جمهورى اسلامى در عرصه سياست خارجى اشاره مى كند.

محمدعلى توفيقى: به دليل كاهش مشروعيت حاكمان فعلى و تضعيف پايگاه اجتماعى حكومت، تجارب نشان داده كه اين آقايان هر گاه كه احساس كرده اند كنترل اوضاع در داخل از دستشان ممكن است خارج شود، امتيازات و آوانس هايى را در روابط خودشان با قدرت هاى خارجى داده اند و انعطاف هايى را از خودشان نشان داده اند. مخصوصاً با توجه به نزديك شدن سالگرد انتخابات رياست جمهورى كه اينها پيش بينى مى كنند با فوران مجدد اعتراض هاى مردمى مواجه شوند، وادارشان كرده كه اين سياست را در پيش بگيرند به اين اميد كه بتوانند در داخل كشور، كنترل بيشترى بر اوضاع داشته باشند.»

نشانه هاى ديگرى نيز وجود دارد كه براى منتقدان سياسى داخل ايران نگران كننده است.

نگرانى از اين بابت كه شايد حاكمان ايران بر آن اند تا با حل مسائل خارجى خود فرصت بيشترى براى حل و فصل مسائل داخلى بيابند.

اما بايد به اين پرسش پاسخ داد كه آيا جمهورى اسلامى مى تواند نسبت به روزهايى كه با كمرنگ كردن مسائل و مشكلات بين المللى خود به تشديد سركوب ها در داخل مرزها مشغول شود، خوشبين باشد؟

محمدعلى توفيقى: متاسفانه هميشه اين نگرانى در ميان فعالان سياسى وجود داشته كه نوعى معامله گرى حاكمان با قدرت هاى جهانى و كشورهاى خارجى منجر به تشديد سركوب و خفقان و ضايع شدن بيشتر حقوق ملت در داخل شده و تجاربى در گذشته هم داشتيم. اما من تصور مى كنم گستردگى اعتراضات يك سال گذشته و به رسميت شناخته شدن اين جنبش توسط اكثر كشورهاى دنيا و همينطور باقى بودن ريشه هاى اعتراضات، عواملى است كه اين بار اين آقايان به راحتى قادر نخواهند بود كه با سازش با خارج جلوى اعتراضات را بگيرند.»

سراج الدين ميردامادى نيز سكوت افكار عمومى غرب و دولت هاى غربى در برابر تشديد سركوب ها در ايران به بهاى گرفتن امتيازهاى هسته اى از دولت ايران را بعيد مى داند:

سراج الدين ميردامادى: اينكه لزوماً جامعه جهانى چشم بپوشد بر سركوب هاى شديدتر در داخل در قبال آنچه كه بحران هسته اى يا تعامل هسته اى خوانده مى شود، محل ترديد است. اولاً خود مسئله هسته اى به اين راحتى ها حل شدنى نيست. هنوز ما نشانه هايى نداريم از اينكه جامعه جهانى بخواهد در خصوص سركوب بيشتر، چراغ سبز به حاكميت نشان دهند. افكار عمومى غرب بعيد است كه در برابر اين سركوب جديد و احتمال دستگيرى سكوت كنند و چراغ سبز به حكومت ايران نشان دهند.»

نزديك شدن به سالگرد انتخابات رياست جمهورى دوره دهم و نگرانى دولت در از سر گرفتن جنبش اعتراضى مردم در كوچه ها و خيابان ها با تلاش ها و تحركات مخصوصى همراه شده كه شطرنج بازان عرصه سياست ايران را نسبت به هر حركت و مهره چينى از سوى رقيب حساس كرده است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

سناریوی “کنترل خرداد” را نوشته اند

مصاحبه با جرس

فرهاد گلزار

جرس: پس از بازداشت محسن آرمین سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سردبیر دو هفته نامه توقیف شده عصرما، دادستان تهران او را به ارتکاب جرائم امنیتی متهم کرد. اینکه چرا دستگاه امنیتی حکومت بعد از یازده ماه از بازداشت چهره های سیاسی و تشکیلاتی جنبش سبز به سراغ محسن آرمین رفته و با شدت بخشیدن به تهدید و ارعاب نزدیکان میر حسین موسوی و بدنه جنبش سبز، چه هدفی را برای خردادی که در پیش است دنبال می کند، پرسشهایی است که جرس با "محمد علی توفیقی" در میان گذاشته است.

وی عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از چهره های فعال مطبوعاتی و سیاسی اصلاح طلب در کردستان است که به تازگی ناگزیر از مهاجرت شده و در فرانسه زندگی می کند.
آیا شما هم بازداشت محسن آرمین را با نزدیکی به خرداد ماه مرتبط می دانید؟
بازداشت محسن آرمین عضو ارشد سازمان مجاهدین را باید در قالب مجموعه ای از اتفاقات که در چند روز گذشته شاهد آن بوده ایم تحلیل نمود. در آستانه سالگرد انتخابات رسوای ریاست جمهوری دهم، حکومت کودتا بخاطر هراس شدید نسبت به از سرگیری اعتراضات مردمی (در ابعاد خیابانی) به هر لطایف الحیلی متوسل می شود تا بلکه به زعم خود مانع از فوران مجدد اعتراضات شود. از یک سو با تشدید احکام اعدام و اجرای سریع و خارج از قاعده آن قصد دارد با ایجاد رعب و وحشت در بدنه اجتماعی جنبش سبز جو ترس و انفعال را حاکم نماید و از دیگر سو با محارب خواندن و شاخ و شانه کشیدن برای رهبران جنبش از طریق دادستان تهران آنها را وادار به سکوت نماید. در چنین شرایطی بازداشت یکی از چهره های موثر و فکور جریان اصلاحات که نقش مهم و غیرقابل انکاری در راهبری سازمان مجاهدین- مخصوصا در غیاب اعضای زندانی دیگرمانند مهندس نبوی، تاج زاده و عرب سرخی- داشته است از نظر سناریو نویسان اقتدار گرا می تواند در پیشگیری از شرایط بحرانی و "کنترل خرداد" موثر باشد بنابراین بازداشت دکتر آرمین را باید آغاز دورجدید بازداشت های غیرقانونی طراحان کودتا ارزیابی نمود و حتی بعید نیست که با توجه به زمینه سازی ها و جوتبلیغاتی سنگینی که در رسانه های محافظه کاران دوباره به راه افتاده است بازداشت رهبران جنبش و یا حداقل سنجش زمینه های اجتماعی و واکنش های احتمالی آن مدنظر باشد.


در محافل سیاسی – مطبوعاتی، این پرسش مطرح است که چرا با گذشت یازده ماه از آغاز سرکوب سراسری فعالان سیاسی منتقد و بازداشت افراد تأثیر گذار در جنبش، از جمله رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مانند بهزاد نبوی و تاج زاده و عرب سرخی، چرا تا کنون به سراغ آرمین نرقته بودند که علاوه بر شجاعت و سابقه نظری، سخنگوی سازمان هم محسوب می شود و چرا الان وی را بازداشت کرده اند؟
برای نیروهای امنیتی، گاهی بازداشت نکردن یک فرد بیش از زندانی کردن او منفعت دارد مخصوصا هنگامیکه اهدافی مانند ایجاد شبهه و تفرقه در سطوح رهبری مدنظرباشد چنین اقداماتی در دستور کار قرار می گیرد. خوشبختانه روزنامه کیهان - ارگان رسانه ای ستاد کودتا- سه شنبه 28 اردیبهشت ماه پرده از این نقشه کثیف و اقدامات غیر اخلاقی برداشت و در بخش خبرهای ویژه که توسط سرویس امنیتی این روزنامه تهیه می شود، نوشت: دستگيري اغلب اعضاي موثر سازمان در جريان اغتشاشات سال گذشته باعث شده بود آرمين در محافل گوناگون با اين علامت سوال توأم با شك و بدگماني مواجه شود كه چرا او در ميان عناصر تندرو سازمان از بازداشت استثنا مي شود! این روزنامه سوپر اصولگرا در ادامه لجن پراکنی هایش علیه رهبران جنبش سبز که مدتی است با انواع و اقسام اتهام، خبرسازی و دروغ بافی قصد القای تفرقه در میان آنها را دارد در ادامه افزوده است: گفتني است كه برخي از مدعيان اصلاحات در ادامه ترديدهاي خود نسبت به آرمين، بازداشت او را يك حركت نمايشي از سوي مراكز امنيتي نظام تلقي كرده اند كه براساس برخي شواهد موجود، اين ديدگاه نمي تواند از صحت چنداني برخوردار باشد.

در هرحال به نظر من بازداشت آقای آرمین بدلیل پایبندی او به اهداف اصلاحی و نتیجه ناامیدی کودتا گران است مخصوصا با شناختی که از روحیه نفوذ ناپذیر ایشان دارند می خواهند با اجرای این سناریوها به تخریب وجهه او بپردازند. ظاهرا با توجه به نخ نما شدن اقدامات سال گذشته، آقایان قصد ندارند در سکانس دوم "کمدی فتنه" از شوهای تکراریی نظیر دادگاه های فرمایشی یا مصاحبه های مضحک استفاده نمایند بهمین دلیل بازی پیچیده تری در دستور کار قرار گرفته است که لزوم هشیاری و آمادگی سبزها را می طلبد.

در روزهای گذشته همزمان با بحث تصویب دور جدید تحریم ها علیه جمهوری اسلامی، شاهد امضای تفاهم نامه مبادله اورانیوم غنی شده با برزیل و ترکیه بودیم؛ این باز شدن حکومت ایران در نسبت با خارج و بسته شدن فضا در داخل را چگونه تحلیل می کنید؟

بسیاری از تحلیل گران معتقدند که نسبت مستقیمی میان بهبود روابط خارجی ایران با کشورهای دیگر-مخصوصا قدرت های جهانی- و تشدید سرکوب و گسترش خفقان در داخل کشور وجود دارد. حاکمان فعلی بدلیل حراج مشروعیت نظام سیاسی به پای ریاست جمهوری احمدی نژاد و ناکارآمدی همه جانبه در مدیریت علمی کشور، برای کنترل اوضاع از روش های غیردمکراتیک و استبدادی بهره می گیرند طبیعتا بکاربردن این روش ها می تواند اعتراضات سایر کشورها مخصوصا در قالب حمایت از حقوق بشر را به همراه داشته باشد که در صورت توافق با کشورهای دیگر در زمینه هسته ای احتمال سکوت آنها در این زمینه ها بیشتر می شود.

همین همواره یکی از نگرانی های نیروهای خواستار تغییر، بیم از معامله گری حاکمان فعلی بر سر اهداف جنگ طلبانه هسته ای در خارج، به منظورتشدید سرکوب در داخل و گسترش خفقان بوده است . رهبر ایران در یکی از سخنرانی های خود، ضربه به اعتبار بین المللی کشور در آستانه مذاکرات مهم هسته ای را یکی از مهمترین تاثیرات وقایع اخیر(البته از دید او فتنه ) دانست. این مسئله می تواند بخوبی نشان دهنده عمق حسرت و نگرانی شدید نسبت به از دست رفتن امکان این معامله مهم و حیاتی باشد.

بنابراین تشدید سرکوب ، برنامه انحلال احزاب تاثیرگذاری مانند سازمان مجاهدین انقلاب و دور جدید بازداشت ها مخصوصا در مدت زمان کوتاهی که تا 22 خرداد باقی مانده است، بعید نیست که با توافقات هسته ای و برخی بده بستان های سیاسی در قالب آزادی زندانیان ایرانی در خارج کشور و برعکس در ارتباط باشد.

و سرانجام؛ فکر می کنید اصرار حکومت بر بازداشت افراد تاثیر گذار در روند اصلاح و تغییر وضع موجود، مانند آقای آرمین، می تواند بر ادامه روند جنبش تاثیر منفی بگذارد؟

گرچه بازداشت آقای آرمین و سایرزندانیان سیاسی سرشناس و یا گمنام یک خسارت بزرگ و اتلاف سرمایه های عظیم انسانی است و نفر/ ساعت هایی که از این بابت از دست می رود به هیچ وجه برای کشور قابل جبران نیست اما باید گفت که این حرکت بدلیل ماهیت اجتماعی گسترده اش و اینکه اساسا فرد محور نیست به راه خود ادامه خواهد داد و بدون شک تا برطرف نشدن زمینه های واقعی اعتراض مردم که ریشه در شیوه های غلط حکومت داری و استبداد دینی موجود دارد و همچنین تا تحقق خواست تاریخی ایرانیان برای دمکراتیزاسیون جامعه و قدرت، اینگونه اقدامات تلخ و غیرقانونی که بیش از هر چیز نشانه استیصال و ناتوانی کودتاگران است ، قادر به متوقف کردن جنبش سبز نخواهد بود.

در انتظار بازداشت موسوی و کروبی هم باشیم؟


شهزاده سمرقندی
گفتگو با رادیو زمانه

شهزاده سمرقندی

امروز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت، محسن آرمین، سخن‏گوی «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» و مسعود حیدری، مدیرعامل سابق «خبرگزاری ایلنا» بازداشت شده‏اند.

دختر محسن آرمین در این رابطه، به سایت «پارلمان نیوز» گفته است که مأموران امنیتی امروز، دقایقی پیش از خروج پدرش از منزل، وی را بازداشت کرده‏اند. دختر آقای آرمین هم‏چنین گفته است که ماموران امنیتی منزل ایشان را تفتیش کرده‏اند و برخی از اسناد و مدارک وی را همراه با لپ‏تاپ‏اش با خود برده‏اند.

در رابطه با این بازداشت‏ها، با محمد علی توفیقی، عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفت‏وگویی داشتم.

آقای توفیقی معتقد هستند که ممکن است این موج جدیدی از بازداشت‏ها باشد که بی‏شک در ارتباط با تداوم روی‏کرد انتقادی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نسبت به شرایط کنونی در ایران است:

تصور می‏کنم که این مورد به‏خصوص که امروز اتفاق افتاده و آقای آرمین، سخن‏گوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران بازداشت شده است، می‏تواند در ارتباط با تداوم روی‏کرد انتقادی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نسبت به وضع موجود باشد.

همین‏طور، چنان‏که اطلاع دارید، چند روز پیش کمیسیون ماده‏ی ۱۰ احزاب، حکم به توقیف فعالیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران داد. اما چون این کار، کاری غیرقانونی بود و از طرف هیچ دادگاهی حکمی صادر نشده بود، سازمان آن را نپذیرفت و در برابر این رأی تمکین نکرد و فعالیت‏های‏اش ادامه پیدا کرد. طوری که به مناسبت روز کارگر بیانیه‏ای صادر شد. از یک دید، این بازداشت می‏تواند در این ارتباط باشد.

ادامه‏ی فعالیت این سازمان بدون مجوز، می‏تواند به نوعی غیرقانونی محسوب شود؟

ادعای کمیسیون ماده‏ی ۱۰ احزاب این بود که با نامه‏ای که برای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت فرستاده است و اصطلاحاً پروانه‏ی فعالیت این دو حزب را توقیف کرده است، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین دیگر نباید به فعالیت خودشان ادامه بدهند. به طور مشخص هم اعلام کرده بودند که اجازه‏ی صدور بیاینه، گردهم‏‏آیی و مسائلی از این دست را ندارند.

اما به نظر من، این فقط ظاهر قضیه است. چون واقعیت مطلب این است که ما در آستانه‏ی ۲۲ خرداد و سال‏گرد انتخابات دهمین دوره‏ی ریاست جمهوری قرار داریم که به‏واسطه‏ی تقلب و مشکلاتی که در جریان انتخابات به‏وجود آمد، اعتراضاتی شکل گرفت که تا همین امروز هم‏ هم‏چنان ادامه داشته است.

تصور حاکمان این بود که این قضایا را می‏شود خاتمه‏یافته فرض کرد. اما تداوم اعتراض‏ها، مخصوصاً بیانیه‏هایی که رهبران جنبش، آقای کروبی و آقای موسوی صادر کردند، خلاف این قضیه را نشان داد و حتی آقای موسوی و آقای کروبی برای ۲۲ خرداد درخواست مجوز راهپیمایی کرده‏اند.

از سوی دیگر، شاهد آن هستیم که روز گذشته دادستان تهران، در رابطه با بیانیه‏ای که آقای موسوی به خاطر اعتراض به اعدام پنج زندانی سیاسی صادر کرده بودند، تهدیداتی را به طور مشخص، متوجه شخص ایشان کردند.

وقتی همه‏ی این‏ها را کنار هم قرار می‏دهیم و با توجه به نزدیکی ۲۲ خرداد و نگرانی و ترسی که حاکمیت از شروع دور جدیدی از اعتراض‏های خیابانی و مشکلاتی که متقاعب آن ممکن است به‏وجود بیاید، دارد، شروع کرده به بازداشت‏ها و به نظر من حتی ممکن است در روزهای آینده شاهد بازداشت آقای موسوی یا آقای کروبی هم باشیم.

آقایان تصور می‏کنند – البته به نظر من این تصور، یک تصور اشتباه است - که با این بازداشت‏ها قادر به کنترل اوضاع خواهند بود. در حالی که این بازداشت‏ها نه تنها کمکی به آن‏ها برای غلبه بر مشکلات‏شان نخواهد کرد، بلکه مشکلات را بیشتر می‏کند.

به خاطر این که اگر این بازداشت‏ها مؤثر بودند، بایستی تا امروز که تعداد زیادی از افراد بازداشت شده‏اند و همین الان هم در زندان هستند، می‏توانستند اعتراضات مردم را خاموش کنند. در حالی که موفق به این قضیه نشده‏اند.

جنبش سبز به تظاهرات خیابانی محدود نمی‌شود

گفتگو با رادیو زمانه

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

به ۲۲ خرداد، یعنی سالگرد برگزاری دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری وخیزش جنبش اعتراضی مردم ایران نزدیک می‌شویم.
بسیاری از فعالان این جنبش و به‌ویژه آقایان موسوی و کروبی، خواستار گرامی‌داشت این مناسبت و شرکت مردم برای تقویت این حرکت شده‌اند. آیا جنبش اعتراضی مردم ایران، آمادگی آن را دارد که بزودی برآمد تازه‌ای داشته باشد؟ به چه شکل و تا چه حد؟ این پرسشی است که با دکتر محمدعلی توفیقی، تحلیل‌گر سیاسی و عضو پیشین شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در میان نهاده‌ام.

من فکر می‌کنم آن چیزی که اکنون برای جنبش اعتراضی مردم ایران، دارای اهمیت است، این است که ما جنبش را فقط محدود به بُعدی مثل خیابان نکنیم. یعنی تصور نکنیم که جنبش سبز باید فقط در اعتراض‌های خیابانی خلاصه شود.

جنبش سبز از ابعاد مختلفی قابل توجه بوده و حتی توجه اکثر جهانیان را نیز به‌خود جلب کرده است؛ با ابعادی مثل تظاهرات خیابانی، رهبری و تاثیر سازمان‌ها و جریان‌های سیاسی. البته آقایان کروبی و موسوی برای سالگرد انتخاباتی که متاسفانه مسیرش با تقلب در نتیجه‌ی آن عوض شد، درخواست راهپیمایی کرده‌اند، اما با توجه به سوابق امر و این که حاکمان موجود اساساً با هیچ نوع مجوزی، از ابتدای امر برای برگزاری راهپیمایی‌ها موافقت نکرده‌اند، بعید به‌نظر می‌رسد که این مجوز را صادر کنند. در عین حال، به‌نظر من به‌دلیل وحشت و هراسی که آن‌ها از حضور مردم در خیابان دارند، کنترل را افزایش داده‌اند.

به‌همین دلیل ما امروز می‌بینیم که حضور اعتراضی مردم و به‌عبارتی این جنبش در خیابان‌ها کمی کاهش پیدا کرده است. بنابراین نمی‌شود جنبش و سرنوشتش را فقط به‌بحث حضور خیابانی مردم محدود کرد. در همین شرایط حاضر نیز شما می‌بینید که جنبش در بُعد رهبری ادامه دارد. ما می‌بینیم که از سوی کسانی در داخل کشور، مثل آقایان کروبی و موسوی، بیانیه‌ها و پیام‌هایی به مناسبت‌های مختلف صادر می‌شود. ازجمله همین چند روز پیش که روز کارگر و روز معلم بود. چرا؟ به‌نظر من همین پیام‌ها هم بخشی از جنبش است.

باقی‌ماندن در موضع طرح مطالبات مردمی، طلب تغییر در حکومت و یا بازگشت به قانون اساسی و ... این‌ها موضوعاتی هستند که به‌نظر من طرح آن‌ها می‌تواند خود به‌عنوان بخشی از حرکت جنبش مطرح باشد. البته اگر مجوزی داده شود... چون باز هم به‌نظر من، بحث هزینه‌ها در جنبش‌های اجتماعی دارای اهمیت است. شرایطی که امروز حکومت دارد ایجاد می‌کند، افزایش هزینه برای حضور اعتراضی مردم در خیابان است.

ما دیدیم که در سال گذشته برخوردهای خونینی با مردم کردند. طبیعتاً اگر تضمینی برای عدم برخورد با مردم نباشد، تا حدودی حضور آن‌ها در خیابان ممکن است با مشکلاتی مواجه شود. بنابراین می‌شود گفت که در این مرحله، به‌نظر من، جنبش در مرحله‌ی بازی رهبران و تاثیرگذاری جریان‌های سیاسی، احزاب و گروه‌ها قرار دارد که البته اگر امکان حضور مردم در خیابان با حداقل هزینه‌ها مقدور شود، خب چه بهتر و باید آن را هم انجام داد.

شما روی تاثیر احزاب، تشکل‌ها و رهبران سیاسی تاکید کردید. در عین حال این را هم مطرح کردید که فعالیت‌های این جنبش به‌یک شکل خاص خلاصه نمی‌شود و به هرحال جنبش اعتراضی مردم ایران، جنبشی غیرمتمرکز و متکثر است. اگر این‌طور فرض کنیم که این جنبش اعتراضی به‌شکلی نیست که الزاماً یک سازماندهی متمرکز آن را هدایت کند، انگیزه‌ و ارزیابی کمیسیون احزاب یا دستگاه قضایی در مورد ممنوع کردن فعالیت احزاب سیاسی موجود چه هست و تا چه حد انتظار آنها را برآورده می کند؟

ما در جامعه ایران به صورت سنتی و نه فقط در زمان حال، بلک حتی در رژیم گذشته هم متاسفانه با بیماری حزب‌گریزی و نهادینه نشدن فعالیت‌های سازمان‌یافته‌ی سیاسی در قالب احزاب و جریان‌ها و گروه‌های مختلف مواجه بوده‌ایم. همین باعث شده است که ضریب نفوذ احزاب در مسائل اجتماعی جامعه پایین باشد. اما این به آن معنا نیست که احزاب به‌طور کامل فاقد تاثیرگذاری هستند و فعالیت‌های آن‌ها نتیجه‌ای ندارد. حاکمیت هم متوجه همین قضیه هست. یعنی اگر معتقد بودند که حضور احزاب تاثیری ندارد، طبیعتاً هزینه‌ی برخورد با آن‌ها و بستن احزاب و انحلال آن‌ها را تقبل نمی‌کردند.

به‌هرحال این آقایان چون احساس می‌کنند که این احزاب و جریان‌های سیاسی می‌توانند در سازماندهی، جهت‌دهی و نهادینه‌ کردن اعتراض‌های مردمی تاثیر داشته باشند، اقدام به بستن آن‌ها می‌کنند. جنبش اعتراضی مردم ایران، به‌هر حال یک جنبش گسترده‌ی اجتماعی است و همان‌طور که شما اشاره کردید، به‌صورت متمرکز اداره نمی‌شود. یعنی دارای یک رهبر نیست و محدود به قشر خاصی هم نمی‌شود. یعنی سکولارها یا مذهبی‌ها نمی‌توانند ادعا کنند که این جنبش خاص آن‌ها است.

این جنبش یک جنبش گسترده‌ی اجتماعی، شبیه به متن جامعه است و حتی اگر احزاب و نهادهای مدنی هم بسته شوند یا جلوی فعالیت آن‌ها گرفته شود، این حرکت ادامه پیدا خواهد کرد. چرا؟ به‌خاطر این‌که ریشه‌ در ناکارآمدی نظام و سیستم موجود دارد. چون سیستم موجود قادر به پاسخگویی اعتراض‌های مردم نیست، فکر می‌کند مثلاً با بستن احزاب، بستن روزنامه‌ها یا بازداشت فعالان سیاسی موفق به متوقف کردن این جنبش می‌شود.

در حالی که ما می‌بینیم با آن که در طول یک‌سال گذشته تعداد زیادی از افراد معترض، فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران بازداشت، و روزنامه‌های زیادی نیز توقیف شدند و عملاً هم دفتر یکی دوتا از احزاب را پلمب کردند، اما بازهم اعتراض‌ها ادامه پیدا کرد. به‌خاطر این که این اعتراض‌ها ریشه در ناکارآمدی نظام موجود و ناتوانی در پاسخگویی به اعتراض‌های مسالمت‌آمیز و منطقی مردم دارد. بنابراین حتی اگر فعالیت احزاب را هم متوقف کنند، بازهم این حرکت ادامه خواهد داشت.

برخی از تحلیلگران معتقدند این جنبش اعتراضی، به‌فعالان مدنی- سیاسی و طبقه‌ی متوسط شهری محدود نخواهد ماند و نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی، به‌ویژه در میان زحمتکشان و اقشار تهیدست جامعه، با یک جنبش سیاسی فاصله‌ی زیادی ندارد تا این گروه های اجتماعی بتوانند به جنبش اعتراضی موجود بپیوندند.

این ارزیابی تا چه حد واقعبینانه است و آیا ممکن است در فاصله‌ی نزدیکی اتفاق بیفتد؟ دیگر این که در صورتی که این اتفاق بیفتد، آیا زمینه‌های پذیرش و همزیستی گرایش‌های مختلف سیاسی و فرهنگی و فکری در این جنبش وجود دارد؟ آیا رهبران سیاسی موجود نیز آمادگی پذیرش این تنوع گسترده را خواهند داشت؟

ببینید، جامعه‌ی در حال گذار ایران از سالیان گذشته، شاهد شکاف‌های متعددی در سطح اجتماع بوده که خود را به‌صورت جنبش‌های فعالی مثل جنبش اقوام، جنبش زنان، جنبش کارگران، جنبش معلمان و غیره نشان داده است.

حتی قبل از جنبش سبز نیز این جنبش‌ها فعال بودند، مطالباتی داشتند و نیز خواستار تغییراتی در قدرت و حتی در سطح جامعه‌ی‌ ایران بودند. جنبش سبز به‌نظر من، با توجه به ماهیت و شکلی که داشته است، و هم‌چنین با توجه به تجربه‌هایی که در یک‌سال گذشته کسب کرده‌ایم، از این ظرفیت برخوردار هست که به‌صورت یک پلات‌فرم بزرگ‌تر، فرای فعالیت این جنبش‌ها قرار گیرد. یعنی در واقع موجب همگرایی پتانسیل و انرژی این جنبش‌ها شود.

به‌عنوان مثال جنبش کارگری، جنبش معلمان، جنبش زنان و یا جنبش اقوام که یک‌سری مطالبات خاص و معینی را از گذشته تا امروز داشته‌اند، می‌توانند در زمینه‌ی این نارضایتی عمومی که خود را به‌صورت جنبش سبز نشان داده، قرار بگیرند تا آن تحول و تغییری که خواهانش هستند، در جامعه‌ی ایران اتفاق بیفتد. همان‌طور که گفتم، جنبش وارد مرحله‌ی بازی رهبران، جریان‌های سیاسی و گروه‌ها و جنبش‌هایی شده است که از قبل فعال بوده‌‌اند.

اگر این‌ها حول محورهای معینی به توافق برسند، مثل دموکراسی، حقوق بشر، یا بخش‌هایی از قانون اساسی که اساساً توانایی برخورد با خواست‌های آن‌ها را دارد، این ظرفیت در جنبش سبز وجود دارد که بتواند به‌صورت یک پلات‌فرم مشترک برای جنبش‌های پیشین عمل کند.

آن چیزی که در متن بیانیه‌ها، بحث‌ها و صحبت‌های رهبران جنبش- مثل آقایان موسوی و کروبی- و یا حتی جریان‌های سکولار و غیره دیده می‌شود، ثابت می‌کند که این آمادگی و ظرفیت، وجود دارد. کما اینکه در انتخابات ۲۲ خرداد ما دیدیم که برای اولین‌بار یک همگرایی نسبی میان اپوزیسیون خارج از کشور و اصلاح‌طلبان در داخل کشور اتفاق افتاد.

در واقع یک همگرایی حول محور ریاست جمهوری و انتخاب فردی که بتواند حداقلی از مطالبات آن‌ها را برآورده کند، به‌وجود آمد. به‌نظر من در حال حاضر که جنبش، افق‌های بزرگ‌تری مثل دموکراسی را برای جامعه‌ی ایران در نظر گرفته است، این ظرفیت قطعاً وجود دارد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

112 سال مطبوعات در کردستان


کاوه قریشی

امروز 22 آوریل مصادف است با صد و دوازدهمین سالروز انتشار اولین روزنامه به "زبان کردی". روزنامه ای که در تبیعد و خارج از مرزهای کردستان منتشر شد. این مناسبت در حالی فرا میرسد که اکنون بیشتر نشریات کردی در کشور به طور دائمی یا موقت توقیف شده اند و ازمیان انبوه روزنامه هایی که در دوران اصلاحات در کردستان در کیوسک های روزنامه فروشی در دسترس مردم قرار میگرفت، تنها سه نشریه، آن هم به طور نامنظم و با مضامین عمدتا غیر سیاسی منتشر می شود. به همین مناسبت "روز" در مصاحبه با پژوهشگران، صاحب نظران، مدیران مسئول، سردبیران و روزنامه نگاران کرد به بررسی تاریخ صد دوازده ساله مطبوعات در کردستان پرداخته است.


اولین روزنامه کردی

اولین روزنامه به زبان کردی 112 سال پیش در تبعید منتشر شد. در سال 1277 ش(1898م)مقداد مدحت بدرخان با انتشار روزنامه ی "کردستان" در قاهره، نام خود را به عنوان اولین روزنامه نگار کرد و روزنامه اش را به عنوان اولین روزنامه کردی در تاریخ مطبوعات به ثبت رساند. اما هشت سال بعد از انتشار "کردستان" در قاهره و اندک زمانی پس از صدور فرمان مشروطه در سال 1324 ق (1906) اولین روزنامه در کردستان ایران با عنوان "شهاب ثاقب" به طور مخفی از سوی عبدالکریم غیرت کرمانشاهی که شاعری توانمند و خطاطی چیره دست بود به عنوان اولین برگ از تاریخ مطبوعات کردستان مخفیانه و با خط زیبای وی به چاپ رسید. یک سال بعد در سال 1325 ق (1907) "بیستون" به عنوان دومین روزنامه ی کردی توسط ابولقاسم لاهوتی و با همکاری فرج الله کاویانی در کرمانشاه منتشر شد. برخی منابع از این روزنامه به عنوان اولین روزنامه قانونی کردستان یاد کرده اند. افزون بر این دو روزنامه در طول 15 سال (1324 تا 1339) در مجموع 14 نشریه در کرمانشاه منتشر شدند. در همین دوره ی زمانی، هفته نامه ی "کردستان" به مدت یکسال (1337-38) با مدیریت محمد مهدی مفتی زاده و سردبیری محمد شفیق ارواسی در استانبول به چهار زبان کردی، فارسی، ترکی و عربی منتشر می شد. سوای نشریاتی که رسما و به طور قانونی در مناطق کرد نشین منتشر می شد، در فاصله زمانی سالهای (1304 تا 1320) 18 نشریه در کردستان یا بیرون و در دیگر جاهای ایران اما توسط روزنامه نگاران کرد منتشر شده است(1).

مطبوعات کردستان در این فاصله زمانی بیش از آنکه متاثر از وقایع مرکز باشد تحت تاثیر رویدادها و حوادث جامعه کردستان بوده است. تاسیس جمعیت احیای کردستان (کومله ژک – 1321ش) و بعدها اعلام جمهوری کردستان در مهاباد توسط قاضی محمد( 1324 ش) روند نشر مطبوعات کردی را تحت تاثیر خود قرار داد. در همین فاصله زمانی در مجموع 8 نشریه کردی و یا نشریات دو زبانه (کردی- فارسی) از سوی جمعیت احیای کردستان و حزب دمکرات کردستان به عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری و یا از سوی نهادهای همسو با این احزاب منتشر گردید. در6 سال نخست حکومت محمد رضا شاه (1320- 1326) علاوه بر نشریات فوق 11 نشریه دیگر در مناطق کردنشین و تهران توسط روزنامه نگاران کرد زیر چاپ رفتند.

دوره بعدی مطبوعات در کردستان مربوط به سالهای پس از جمهوری خودمختار کردستان و تا انقلاب 1357 است. در دوره ی 25 ساله ی بعداز کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق در مجموع حدود 30 نشریه در مناطق کردنشین از سوی روزنامه نگاران کرد منتشر شده است.

بر اساس پژوهشی که سعید مرادیان با عنوان "فهرستگان یک قرن مطبوعات مناطق کردنشین" انجام داده است، تنها در عصر قاجار(1285-1304)، 20 نشریه توسط روزنامه نگاران کرد در این مناطق منتشر شده است. همین منبع تعداد نشریات به چاپ رسیده از سوی روزنامه نگاران کرد در دوران پهلوی (1304- 1357) را 141 نشریه فهرست کرده است. این پژوهشگر کرد تعداد نشریات منتشر شده پس از پیروزی انقلاب در سال 1357 تا سال 1385 را 168 عنوان و تعداد نشریات دانشجویی در همین برهه زمانی را 124 نشریه برشمرده است.

جوتیار توفیق، پژوهشگر کرد نیز در کتابی با عنوان "بیلبییوگرافی روزنامه نگاری کردی" از انتشار 103 نشریه به عنوان نشریات به چاپ رسیده در داخل و خارج از کردستان ایران طی سالهای ( 1908 تا 1988) خبر داده است. البته احتمال خطا در این آمارها وجود دارد زیرا هر یک از آنها با اتکا به یک مجموعه معیار و پیمانه مشخص اقدام به گردآوری و تدوین تاریخ مطبوعات در کردستان نموده اند.


کردستان؛ روزنامه ای در تبعید

روزنامه "کردستان" که پژوهشگران از آن به عنوان اولین روزنامه کردی نام برده اند در سال 1989 در قاهره پایتخت مصر توسط مقداد مدحت بدرخان و جلادت علی بدرخان منتشر شده است. انتشار این روزنامه تحت تاثیر شرایط و وضعیت سیاسی اجتماعی جهانی و رویداد های منطقه ای و همچنین شرایط بغرنج کردها در این دوره قرار داشت.

هوال ابوبکر، پژوهشگر تاریخ مطبوعات کردی و استاد کرسی روزنامه نگاری در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه سلیمانیه در مصاحبه با "روز" در مورد زمینه های انتشار اولین روزنامه کردی می گوید: "قبل از اینکه در مورد روزنامه کردستان صحبت کنیم باید تجربه مطبوعات کردی را در نظر داشته باشیم. قبل از کردستان، روزنامه نگاران کرد در روزنامه های دوران عثمانی قلم زده اند و برخی از آنها به کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه و انگلستان رفته و تجربه ی آنها را از نزدیک مشاهده کرده اند. در این میان، تجربه مطبوعات فارسی هم تاثیرات قابل ملاحظه ایی در انتشار اولین روزنامه کردی بر جا گذاشته اند. هیچ یک از روزنامه های کردی در آن دوره با مجوز رسمی منتشر نشده اند چرا که دولت های منطقه از صدور مجوز به روزنامه های کردی امتناع میکردند. اما در دوره های پس از حمله ناپلئون به مصر در سال 1798 و ورود صنعت چاپ به این کشور و تحت کنترل درآوردن چاپخانه های متعلق به دولت عثمانی، شرایط و زمینه ی مناسب تری برای انتشار آزادانه نشریات فراهم گردید. در این دوره، بدرخانی ها که در مصر در تبعید بسر می بردند با استفاده از آزادی های نسبی در جامعه مصر و تجاربشان در کشورهای فرانسه و انگلستان به فکر انتشار روزنامه به زبان کردی افتادند".

این استاد دانشگاه با اشاره به تجربه های مطبوعات در سایر کشورها در آن دوران، به ویژگی های این روزنامه اشاره میکند و می افزاید: "روزنامه کردستان در مقایسه با نشریات معتبر آن زمان از ویژگی های یک روزنامه استاندارد برخوردار بوده است. اندازه، حروفچینی و صفحه آرایی تفاوت زیادی با نشریاتی مانند واشنگتن پست و نیورک تایمز نداشته است. "کردستان" با حفظ ویژگی های فرهنگی و سیاسی کردها قادر بود خود را با اصول حرفه ای کار روزنامه نگاری منطبق نماید".

انتشار روزنامه "کردستان" برای بار دوم، در دوره جمهوری کردستان از سوی حزب دمکرات کردستان ایران در سال 1324 (1945) از سر گرفته شد. شهاب الدین شیخی روزنامه نگار کرد که در دوران اصلاحات دبیر بخش فارسی هفته نامه "آشتی" بوده است، در مطلبی تحت عنوان «بررسی اجمالی مطبوعات کردستان در 30 سال بعد از انقلاب» در مورد دوره جدید انتشار این نشریه می نویسد: "یکی از قدیمی‌ترین نشریات قدیمی منطقه و خاورمیانه است، در واقع تنها نشریه ای که قبل و بعد از انقلاب و به طور رسمی و در استاندارد یک نشریه در کردستان منتشر شده همین نشریه بود. از آن جا که حزب دمکرات کردستان یکی از احزاب سازمان‌دهنده‌ی سیاسی مردم در پیروزی انقلاب در مناطق کورد‌نشین بود و پس از پیروزی انقلاب هنوز در تعامل با دیگر نیروهای سیاسی انقلابی در مرکز به سر می برد، این نشریه هم به طور قانونی منتشر می شد".

هوال ابوبکر در مورد زبان نوشتاری و تیراژ اولین روزنامه کردی می گوید: "انتقال روزنامه به داخل کردستان یکی از آسیبهای روزنامه کردستان محسوب می شود. با آنکه این روزنامه تیراژ خود را 2000 عدد اعلام کرده بود، اما هیچگاه در چنین تیراژی منتشر نشد و اعلام آن تعداد تنها به خاطر تشویق مردم به مطالعه آن صورت گرفته است. روزنامه ی کردستان به زبان کردی منتشر می شد، اما با توجه به ورود و تاثیر بیش از حد زبانهای ترکی، فارسی و عربی به اصالت زبان کردی لطمه وارد کرده است. به لحاظ دستور زبانی نیز، این روزنامه از ترتیب حروف البفای عربی پیروی کرده است، از این رو، کلماتی مانند (پ)، (ژ)، (گ) در نوشته های این روزنامه مورد استفاده قرار نمی گرفت. البته این معضل را می توان به عدم انطباق صنعت چاپ با رسم الخط کردی مرتبط دانست".

اما به زعم وی "روزنامه ی کردستان علیرغم تمام این آسیبها توانسته است به شاهدی بر زمانه خود تبدیل شود و بخشی از تاریخ کردها را مستند کند".

این استاد روزنامه نگاری دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه سلیمانیه در ارتباط با موضوعاتی که این روزنامه به آن پرداخته است، می گوید: "در بیشتر سرمقاله ها بر ضرورت سوادآموزی، گسترش مدارس، توسعه اقتصادی و صنعتی، درک شرایط منطقه و به تبع آن وضعیت کردستان، تمرکز شده است. در شماره های متعدد این روزنامه ضرورت اتحاد و خود آگاهی کردها و درک شرایط نوین جهانی و ضرورت کسب آزادی مورد تاکید قرار گرفته است. در برخی از شماره ها به انقلاب فرانسه و جنگ های داخلی برخی از کشورهای اروپایی و امریکایی و همچنین جنگ فرانسه و اسپانیا و تنش های این کشور با امریکا اشاره شده و از آنها به عنوان الگوهایی برای ترقی جامعه کردستان یاد شده است".

هاوال ابوبکر در پاسخ به این سئوال که اکنون تا چه اندازه اهداف مورد نظر روزنامه کردستان متحقق شده است، می گوید: "می توان گفت که ضرورت سوادآموزی و درک محتوای آزای و خودآگاهی کردها که از اهداف اصلی انتشار کردستان بوده تا اندازه ایی متحقق شده است، اما اتحاد کردها، تشکیل یک دولت - ملت مستقل و برخی موارد دیگر که از جمله سیاستهای روزنامه بوده است، با توجه به شرایط سیاسی موجود در منطقه امکان تحقق پیدا نکرده است".

با وجود این "تفاوت انتشار اولین روزنامه ی كردی با انتشار اولین روزنامه به دیگر زبان‌ها در این امر نهفته است كه تولد آن روزنامه‌ها مربوط به ملت‌هایی بوده كه دارای دولت و نیز مربوط به دولت و برای برنامه‌های تبلیغی و جهت اعلام فعالیت‌های دولت بوده است.‌ اما تولد روزنامه در میان كردها در بخش خصوصی و محصول هشیاری فردی و حاصل جنبش اجتماعی مردم بوده است". این نکته را شهاب الدین شیخی در نوشته ی خود در مورد تاریخ سی سال گذشته مطبوعات در کردستان مورد اشاره قرار داده است.


اوایل انقلاب؛ سالهای آزادی مطبوعات

اگر چه بعد از انتشار "کردستان" ده ها و صدها نشریه در کردستان و دیگر جاهای ایران به زبان کردی یا توسط روزنامه نگاران کرد منتشر گردید، اما این روزنامه ها تا سالهای اول انقلاب نتوانستند برگ تازه ای از تاریخ مطبوعات کردی را رقم بزنند. "در همان دوران اوایل انقلاب و تحت تاثیر فضای بازی که ایجاد شد نشریات جدید دیگری نیز توسط احزاب و جریانات سیاسی منتشر شد که از آن جمله می توان به نشریه "هیوا" اشاره کرد". دکتر محمد علی توفیقی، روزنامه نگار و سردبیر آخرین دوره ی انتشار هفته نامه ی "روژهه لات" در مصاحبه با روز در حالی به این نشریه اشاره می کند که قادر وریا سردیبر 20 سال گذشته روزنامه ی "کردستان"، ارگان رسمی حزب دمکرات در مصاحبه ای جداگانه با روز بر این باور است که «هیوا» یکی از معدود نشریاتی بوده که خارج از احزاب کرد منتشر شده است.

سالار پاشایی، سردبیر نشریه «آسوی روژهه لات» ارگان رسانه ایی حزب کومله کردستان نیز در مصاحبه با روز می گوید: "دوره ی بعد از انقلاب سال 57، دور تازه ایی از انتشارمطبوعات آغاز گردید. در این برهه در فضای باز سیاسی و شور و شوق ناشی از این فضا، اصحاب مطبوعات توانستند نشریات متعددی منتشر کنند، اما عمده ی نشریات این دوره متعلق به احزاب سیاسی بوده است".

از سوی دیگر، بهرام ولد بیگی، سردبیر هفته نامه توقیف شده "آشتی" و مدیر انستیتو فرهنگی کردستان، پس از نه ماه خوداری از مصاحبه با رسانه ها، در مصاحبه ای اختصاصی با "روز" در مورد این دوره از مطبوعات در کردستان می گوید: "این دوره مصادف است با دو سال اول از پیروزی انقلاب به ویژه در سال 1358 که اوج آزادی مطبوعات در ایران بوده و بعد از آن متاسفانه با شروع حوادث خونین کردستان به مرور تعطیلی مطبوعات آن دوره را شاهد هستیم".

مدیر انستیتو کردستان در ادامه می گوید: "بر اساس آمارهای رسمی طی این دو سال در مناطق کردنشین ایران حدود چهل نشریه چاپ و منتشر شده است. در این دوره، اگر چه اغلب مطبوعات به احزاب وابستگی داشتند، اما اهمیت خاص و تاریخی آنها بر کسی پوشیده نیست. این روزنامه ها آغازگر فصل نوینی در چاپ و انتشار نشریات به دو زبان کردی و فارسی بوده و نخستین تجربه های زیبای بعد از پیروزی انقلاب را به نمایش گذاشتند".

برخی بر این باورند که مطبوعات کردستان در این مرحله تحت تاثیر شدید فضای سیاسی ـ اجتماعی کردستان قرار گرفته است. به زعم شهاب الدین شیخی "در واقع وضعیت انتشار مطبوعات، آیینه‌ی تمام نمای وضعیت سیاسی فرهنگی جامعه‌ی آن روزهای کردستان بود. مردمی پیروز شده در انقلاب، بدون تثبیت و حضور دولت رسمی و در حال مذاکره و گفت‌وگو و تنش با حکومت مرکزی. نامطلوبی سطح فرهنگی، سطح نازل باسوادی و تحصیل، گرایشات سیاسی بی ثبات و بی سازمان و رها شده، را می‌توان به عنوان شاخص‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن روزگاربر شمرد. ازاین رو محتوا و ساختار نشریات نیز به جز همان نشریه و تا حدی نشریه‌ی هیوا به تبعیت از وضعیت موجود ساختار و محتوایی پراکنده و متاثر از تغییرات لحظه‌ای وقایع پس از انقلاب بود".

بیشتر صاحب نظران مطبوعات کردی عقیده دارند که دوران آزادی مطبوعات همزمان با سایر نقاط دیگر ایران در کردستان نیز عمر درازی نداشته است، و در همان سال های اولییه انقلاب حکومت انقلابی راه را بر آزادی مطبوعات مسدود کرد و اصحاب مطبوعات نیز برای مدتی به محاق رفتند.

دکتر محمد علی توفیقی با اشاره به توقیف روزنامه های کردی در سالهای آغازین انقلاب می گوید: "با شروع سالهای دهه شصت و انسداد سیاسی بوجود آمده در ایران اکثر نشریات به محاق توقیف رفتند و تا سالهای پایانی دهه هفتاد بجز دو نشریه ای که توسط ارگان های دولتی بنام های "اصحاب انقلاب" و "سروه" (اولی توسط سپاه پاسداران و دومی توسط موسسه ای که رحیم مشایی در راس آن قرار داشت)منتشر می شوند مجالی برای عرضه، تولید و نشر مطبوعات کردی وجود ندارد".

«سروه» که در زبان فارسی به معنای "نسیم" است تنها نشریه ای بود که با زمینه ی فرهنگی و اجتماعی در آن سالها(1364) با صاحب امتیازی مرکز نشر فرهنگ و ادبیات کردی، با مدیر مسئولی اسفندیار رحیم مشایی و سردبیری احمد قاضی به صورت ماهانه درارومیه منتشر شد.

دکتر صالح نیکبخت روزنامه نگار با سابقه کرد و وکیل تعداد زیادی از نشریات توقیف شده دهه ی هفتاد کردستان در مصاحبه با "روز" با ذکر این نکته که "به دلیل حوادث کردستان در آن روزها به جز نشریات سیاسی احزاب در خارج از کشور، کمتر روزنامه ای از جانب نهادها و ارگان های دولتی در کردستان منتشر می شد"، می گوید: "در این دوره تنها نشریات کردی موجود آنهایی بودند که بوسیله نهاد های دولتی و حتی سپاه پاسداران و سازمان تبلیغات اسلامی و همچین به وسیله قرارگاه خاتم النبیا منتشر می شدند".

منظور این روزنامه نگار از مطبوعات منتشر شده توسط قرارگاه خاتم النبیا ماهنامه فرهنگی "سروه" است، چون مدیر مسئول آن اسفندیار رحیم مشایی در آن زمان یکی از اعضای اصلی این قرارگاه در کردستان بود.

انتشار "سروه" انتقادهایی را از سوی بیشتر احزاب سیاسی و برخی از روزنامه نگاران و روشنفکران کرد به دنبال داشت. منصور تیفوری نویسنده، روزنامه نگار و معاون سردبیر هفته نامه "آشتی" در مورد آسیب های این نشریه می گوید: "مشکل اصلی سروه و نشریات از این دست در آن دوره ی تاریخی خاص، تقلیل امر سیاسی به امر فرهنگی و به تبع تعقیب سیاست هویت محور بود نه سیاست سیاست محور و این معضل نشریات مذکور را به تقدیس زبان، هویت و اصالت رساند، تقدیسی که زمینه های تعیین مفهوم هویت کردی و تعریفی سیاسی از مساله کردستان را به تاخیر انداخت".

اما صالح نیکبخت معتقد است با تمام انتقادهایی که به این نشریه و دست اندر کاران آن وارد است باز "اقدامی که سروه انجام داد سرآغازی بود برای تاریخ روزنامه نگاری کردی و همین مساله باعث شد به محض اینکه دوران اصلاحات در ایران شروع شد دوباره روزنامه نگاری کردی از زیر ابر خارج شد و طلوع دوباره ای رآغاز کرد".


دهه هفتاد؛ طلوع دوباره مطبوعات در کردستان

در این برهه زمانی مطبوعات کردی وارد مرحله تازه ای از حیات خود شدند. در اواسط این دهه و همزمان با سرکارآمدن دولت اصلاح طلب محمد خاتمی، فضای مطبوعات به طور نسبی همزمان با سایر نقاط ایران در کردستان هم باز شد. دانشجویان کرد در دانشگاه ها اقدام به انتشار تعداد زیادی نشریه دانشجویی به زبان کردی نمودند. از سوی دیگر روزنامه نگاران خارج از دانشگاه ها با کمک نهادهای دولتی با انتشار نشریاتی نسبتا همسو با اصول حرفه ای روزنامه نگاری توانستند برگ زرینی از تاریخ مطبوعات کردی را به ثبت برسانند.

دکتر محمد علی توفیقی درادامه مصاحبه اش با روز، مطبوعات کردی را در این دوره این گونه توصیف می کند: "در سالهای پایانی دهه هفتاد و در نتیجه فضای باز سیاسی که دولت اصلاح طلب محمدخاتمی ایجاد کرده بود روزنه ای برای تجدید حیات فرهنگ و زبان کردی از طریق انتشار هفته نامه هایی که به دو زبان کردی و فارسی منتشر می شدند فراهم گشت از نشریات این دوران می توان به "آبیدر"، "سیروان"، "ئاسو"، "روژهه لات"، "آشتی"، "پیام کردستان"، "پیام مردم"، "کرفتو"، "راسان"، "هاوار"، "مهاباد" و..... اشاره کرد".

به باور آخرین سردبیر هفته نامه ی "روژهه لات" مروری بر تاریخچه ی نشریات کردستان ایران نشان می دهد که دوران اصلاحات همانگونه که با بهار مطبوعات کشور همراه بود نسیم افزایش مطبوعات غیر حزبی در کردستان را نیز به وزش درآورد و به شهادت آمار، رشد کمی و کیفی هفته نامه ها و ماهنامه ها و میزان اثرگذاری آنها در جامعه و نقش شان در ایجاد خودآگاهی و طرح عمومی مشکلات و موضوعات کردها بصورت رسمی و از مجاری قانونی با هیچ زمان دیگری قابل مقایسه نیست؛هر چند نقش تحولات کردستان عراق در این زمینه را نیز نباید نادیده گرفت.

صالح نیکبخت روزنامه نگار روزنامه کیهان در سالهای 1349 تا 1359 نیز در مورد مطبوعات این دوره، می گوید: "همزمان با دوره اصلاحات، روزنامه نگاری کرد از زیر ابر خارج شد و طلوع دوباره ای رآغاز کرد. مسئولیت اصلی این دوره از مطبوعات کردی برعهده ی دانشجویان دانشگاه های مختلف ایران اعم از خارج از کردستان و جاهای دیگر ایران و یا داخل کردستان بوده است که با بضاعت اندک مالی و کمک کسانی که نمی خواستند این چراغ روشن شده خاموش شود به انتشار مطبوعات کردی ادامه دادند".

به باور وی "طی هشت سال دوران اصلاحات بیشتر از چهل وسه نشریه باتیراژهای بالا، حتی بیشتر از تیراژ نشریات آذری زبان که تعداد و جمعیت آنها بیشتر از کردها بود منتشر شد".

اگر چه بهار مطبوعات کردی دیر از راه رسید، اما درفرا رسیدن خزان اش تبعیضی وجود نداشت. ابتدا در زمستان83 پیام مردم توقیف و محمد صدیق کبودوند و اجلال قوامی بازداشت شدند. در تابستان 1384 نشریه های "ئاسو"، آشتی توقیف شدند و مدتی بعد هم نشریه ی "روژهه لات" به محاق توقیف رفت و نویسندگان‌اش بازداشت شدند. برای توقیف "پیام کردستان" هم زمان زیادی لازم نبود. کرفتو نیز مدتی بعد از پیام کردستان توقیف شد. "راسان" نیز اگرچه توقیف نشد، اما رویا طلوعی، سردبیر آن برای مدتی به زندان رفت. از میان آن نشریات، بعد از دولت اصلاحات، "مهاباد"، "سروه" و "سیروان" ماندند. سیروان اما نشریه‌ای دولتی بود و اگر چه صاحب امتیازش سازمان همیاری شهرداری است اما مستقیما زیر نظر استانداری اداره می‌شود. با تغییر استاندار هفته‌نامه‌ی سیروان هم كه كپی برابر با اصل روزنامه‌ی ایران در كردستان است، همانند آن نشریه كه روزگاری نشریه‌ای وزین و اصلاح طلب و پیشرو بود، به نشریه‌ای اصول‌گرا و راست سنتی و محافظه كار تبدیل شد. اگر سرمقاله نویس ایران اصلاح طلب بعد از اصلاحات كسی به نام "صفار هرندی" شد، سرمقاله نویس "سیروان" نیز صفارهرندی‌های دیگری در استان كردستان شدند(2).


دهه ی هشتاد؛ مطبوعات خارج از کردستان

همزمان با پایان یافتن دوران اصلاحات و افول مطبوعات و توقیف اکثریت قریب به اتفاق آنها در سالهای منتهی به پاییز 85، تنها مطبوعاتی متنشر می شدند که خارج از مرزهای کردستان و توسط احزاب انتشار می یافتند. البته در این میان روزنامه نگاران کرد خارج از جغرافیای کردستان به طور پراکنده اما مستقل به فعالیتهای خود ادامه داده اند.

بهرام ولدبیگی مدیر انستیتو کردستان در ارتباط با مطبوعات خارج از کشور می گوید: "مطبوعات خارج از کشور را میتوان در ردیف مجموعه مطبوعاتی که بیشتر سخنگو و ناشر افکار اپوزیسیون کرد بودند نام برد. هر چند در آن سالها شاهد انتشار نشریاتی خارج از محدوده ی احزاب کردی به ویژه در اروپا و کردستان عراق، هستیم اما بدلیل شرایط خاص انتشار آنها و ممنوعیت رسمی و عدم استفاده آن در داخل کشور و عدم دستیابی به آنها حتی توسط اهالی مطبوعات در مناطق کرد نشین ونبود امکانات الکترونیکی امروزی ارائه تحلیلی اصولی و آماری مقبول در این رابطه برای ما غیر ممکن است و پژوهش جدیدی را می طلبد که متاسفانه تاکنون صورت نگرفته است".

وی در ادامه با اشاره به انتقادهایی که از این دسته از مطبوعات و رسانه های کردی زبان دارد می افزاید: "البته وضعیت خاص در درون احزاب کرد در خارج از ایران(کردستان عراق) در حالی که از امکانات فنی لازم و فضای آزاد در آن کشور برخوردار بودند باعث گردید این احزاب از انتشار نشریاتی در سطح قابل قبول باز بمانند".

از سوی دیگر سالار پاشایی سردبیر نشریه حزبی "آسوی روژهه لات" براین باوراست که "محدودیت دسترسی و ممنوعیت قانونی آنها در جامعه کردستان و پرهزینه بودن آنها" از عمده ترین آسیبهای این بخش از مطبوعات کردی هستند.

وی با اشاره به این نکته که نشریات حزبی به لحاظ استانداردهای حرفه ای دچار مشکلات زیادی هستند، "عدم طراحی و صفحه آرایی حرفه ای، انتخاب غیر اصولی تیتر و عدم رعایت اصول صحیح گزارش نویسی" را بخشی از آسیبهای وارده به نشریات حزبی می داند.

با توجه به فاصله جغرافیایی احزاب از جامعه ی کردستان و مشکلات انتقال نشریات به داخل مرزهای کردستان و غیر قانونی بودن نشریات چاپی(کاغذی) حزبی در جمهوری اسلامی و همچنین با توجه به بهره مند بودن احزاب کرد از رسانه های ماهواره ای، اصولا ادامه آنها چه ضرورتی میتواند داشته باشد؟ قادر وریا سردبیر نشریه "کردستان" در پاسخ به این سئوال می گوید: "با توجه به اینکه مخاطب رسانه های تصویری عموم مردم هستند، اما مخاطبان رسانه های نوشتاری و به ویژه روزنامه های چاپی نخبگان جامعه هستند، لذا ادامه انتشار آنها ضروری است. این در حالی است که هر کدام از این ابزارها دارای کارویژه های خود هستند".

منصور تیفوری روزنامه نگار کرد نظر دیگری دارد: "آنچه تحت عنوان نشریات و مطبوعات حزبی منتشر می شود، نمی توان آنها را بخشی از مطبوعات محسوب کرد، چون عموما بولتن های داخلی احزاب هستند و اصولا در راستای پیشبرد اهداف حرفه ای روزنامه نگاری منتشر نمی شوند".

البته معاون سردبیر هفته نامه "آشتی" این قضاوت خود را تنها به تجربه مطبوعات حزبی بعد از انقلاب مرتبط می داند.


راهکاری برای رفع آسیبها؛ تفکیک فعالیت سیاسی و مطبوعاتی

به باور صاحب نظران به علت شرایط ویژه کردستان و تولد اولین روزنامه ها از سوی احزاب سیاسی، مطبوعات کردی همواره با آسیب عدم تفکیک فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی روبرو بوده اند.

به عقیده صالح نیکبخت، در حال حاضر روزنامه نگاری کردی با مشکلاتی اساسی روبرو است و هنوز نمی توان گفت که کردستان ایران صاحب مطبوعات حرفه ای است. وی به روز می گوید: "تازمانی که روزنامه های کردی از قید وابستگی به احزاب کرد خارج نشوند و یک روزنامه نگاری مستقل تثبیت نشود و روزنامه ها به عنوان زبان اکثریت مردم از روزنامه تحلیلی و تئوریک و سطح بالا روشنفکری گرفته تا روزنامه های تخصصی و حتی روزنامه های زرد منتشر نشود، ما نمی توانیم ادعا کنیم که در عالم روزنامه نگاری به حد استاندارد یا نزدیک به استاندارد رسیده ایم. البته این وضعیت با توجه به شرایط ویژه در کردستان عراق متفاوت است".

برخی دیگر محدود بودن مطبوعات کردی رابه جغرافیای کردستان مربوط می دانند. دکتر محمد علی توفیقی از آن دسته است: "بنظرم عمده ترین آسیب مطبوعات کردی محدود شدن به مخاطبان کرد و محبوس ماندن در جغرافیایی به نام کردستان است در حالیکه حل برخی مشکلات ما و از آن مهمتر بالندگی فرهنگی نیازمند برقراری گفتمان و دیالوگ با غیرکردهاست، بسیاری از مردم ایران(و حتی نخبگان) شناخت مناسب و مبتنی بر واقعیت از فرهنگ کرد و یا حتی مطالبات سیاسی آنها ندارند بنابراین ضرورت پیدایش یک تعامل همه جانبه در رسانه های کردی احساس می شود.البته به دلیل ماهیت استبدادی رژیم های حاکم بر ایران هیچگاه نگاه مثبتی به رشد و ارتقا نشریات کردی وجود نداشته است و در یکصدسال گذشته همواره بر کرد و کردستان و مطبوعات کردی نگاه امنیتی حاکم بوده است. به همین دلیل به ندرت می توان نشریاتی یافت که توانسته باشند از گیوتین این نگاه در امان مانده و از عمر کافی برای رسیدن به استانداردهای حرفه ای برخوردار شده باشند".

بهرام ولد بیگی سردبیر سابق نشریه توقیف شده "آشتی" و مدیر مسول نشریات دیگری مانند "زمانه وان" و "کرمانشاه" بر این باور است کردستان اکنون فاقد نشریه ای با رعایت اصول کار حرفه ای مطبوعات است: "با کمال تاسف باید بگویم در حال حاضر فاقد روزنامه یا نشریه ای کردی سراسری یا منطقه ای در ایران هستیم، بنابراین هر گونه صحبتی از حرفه ای بودن یا نبودن محلی از اعراب ندارد. آنچه امروز در مناطق کرد نشین ایران منتشر می شوند نشریات محلی و استانی هستند که با تلاش و زحمات اهالی مطبوعات در استانهای کرمانشاه، ایلام، کردستان وآذربایجان غربی این کاروان تاریخی خدمت رسانی به مردم را تداوم بخشیده اند".

وی ابراز امیدواری می کند که: "تلاشگران عرصه مطبوعات منطقه ای بتوانند روزی صاحب رسانه و نشریه ای قابل استفاده در سطح ملی برای درصد بیشتری از مردمان ایران زمین شوند".


نشریات الکترونیکی؛ مرحله ای دیگر از مطبوعات کردستان

همزمان با توقیف پیاپی نشریات چاپی در کردستان و خارج از مرزهای آن در کردستان عراق و برخی از کشورهای خارجی، تعدادی از روزنامه نگاران کرد اقدام به راه اندازی سایت های خبری تحلیلی نموده اند. این سایت ها در سالهای گذشته نشریات توانسته اند در دنیای مجازی توجه شمار زیادی از مخاطبین کرد را به خود جلب کنند. از جمله سایت های الکترونیکی که تا کنون تداوم داشته اند میتوان به "رنسانس نیوز"، "فور روژهه لات"، "روا نیوز" و "کوردیش پرسپکتیو" اشاره کرد.

اما آیا این فعالیت رسانه های الکترونیکی را میتوان بخشی از تاریخ مطبوعات کردی به شمار آورد؟

دکتر محمد علی توفیقی در پاسخ به این پرسش می گوید: "در شرایطی که امکان گردش آزاد اطلاعات وجود ندارد و تولید نشریات چاپی در ایران و کردستان در وضعیت بغرنج کنونی قرار گرفته است چاره ای جز بهره گیری از اطلاع رسانی به مخاطب از راه های مجازی باقی نمانده است، البته تیغ تیز سانسور با فیلترینگ و پارازیت این راهکار را نیز تحت الشعاع قرار داده است اما به هر حال هنوز بهترین جایگزین برای نشریات چاپی است. بدون شک نشریات الکترونیکی و ماهواره ها بخشی از تاریخ مطبوعات ما محسوب می شوند و اتفاقا به دلیل نقش اساسی آنها در مبارزه علیه دیکتاتوری و استبداد موجود و تلاش برای گذار ایران به دمکراسی، فصل درخشانی را به خود اختصاص داده اند".

سالار پاشایی سردبیر نشریه حزبی "آسوی روژهه لات" در ادامه مصاحبه اش با "روز" دراین مورد می افزاید: "این بخش از رسانه های مجازی و الکترونیکی کردی، موجی بسیار قویتر از نشریات چاپی را ایجاد کرده اند. ترجمه همزمان فعالیتهای روزنامه نگاران کرد و تولیدات آنان در این حوزه به زبانهای فارسی و انگلیسی، از ابتکارات بسیار مثبت این سایت ها می باشد".

مدیر انستیتو کردستان هم با این نظر که می توان سایت های الکترونیکی را بخشی از تاریخ مطبوعات کردستان محسوب کرد، هم عقیده است: "این رسانه ها دو دسته هستند، دسته ای که به صورت کاملا منفی و مبتذل عمل کرده اند و کار آنها جز هتاکی، فحاشی به فعالان سیاسی و مدنی چیز دیگری نبوده است. اما دسته دوم که به صورت اصولی و بر اساس اخلاق رسانه ای عمل کرده اند، قابل ستایش و تقدیر هستند. ضمن احترام به بزرگان و اساتید روزنامه نگاری، رسانه های مجازی را بخشی از رسانه های کردی در تاریخ مطبوعات می دانم و برای ملتی محروم از مطبوعات به زبان مادری اش هر آنچه به شیوه های سنتی و کلاسیک و یا شیوهای مدرن الکترونیکی امروزی منتشر گردد پسندیده و در خور ستایش است".

کریم مرسنه، سردبیر پایگاه خبری ـ تحلیلی "رنسانس نیوز" در پاسخ به این سئوال که چه مشکلاتی بر سر راه رسانه های الکترونیکی در کردستان وجود دارد، به روز می گوید: " مانند بیشتر رسانه های الکترونیکی سایت های الکترونیکی کردی نیز دچار معضل فیلترینگ هستند، این مساله بیشتر در مورد وب سایت های احزاب کرد صادق است که دولت با شدت بیشتری با آنها مقابله می کند ".

سردبیر "رنسانس نیوز"، در ادامه فقر اقتصادی مردم کردستان، عدم دسترسی آسان به اینترنت پرسرعت و همچنین عدم پوشش میدانی و مشاهده مستقیم رویدادها را از جمله آسیب ها جدی رسانه های الکترونیکی کردستان می داند.

وی ابراز امیدواری می کند که آن دسته از روزنامه نگاران کردی که خارج ایران زندگی می کنند در آینده بتوانند اقدام به انتشار روزنامه های الکترونیکی با رعایت کامل اصول حرفه ای کنند.


112 سال بدون روزنامه

با اینکه بیش از 112 سال از انتشار اولین روزنامه به زبان کردی میگذرد، هم اکنون هیچ نشریه یا روزنامه ای به طور منظم منتشر نمی شود. این در حالی است که تعداد زیادی از روزنامه نگاران کرد از جمله "کاوه قاسمی کرمانشاهی"، "عدنان حسن پور" و "محمد صدیق کبود وند" در زندانهای جمهوری اسلامی بسر می برند.

دکتر صالح نیکبخت وکیل مدافع روزنامه های توقیف شده کردی، در پایان مصاحبه اش با "روز" در مورد وضعیت کنونی مطبوعات کردستان می گوید: "در حال حاضر به غیر از "سیروان" به عنوان یک نشریه کردی هفتگی هیچ نشریه ای در استانهای کردستان، ایلام، آذربایجان غربی و کرمانشاه منتشر نمی شود. و تنها فصلنامه ای که هنوز اگرچه به صورت نامنظم اما وزین منتشر می شود (زریبار) است. علاوه بر این ماهنامه (مهاباد) هم همچنان سرپا مانده است و لنگان لنگان به انتشار خود ادامه میدهد.این نشریه به صورت عمده به مسایل فرهنگی می پردازد".


منابع:

1- مرادیان، سعید، فهرستگان یک قرن مطبوعات مناطق کردنشین، انستیتو فرهنگی کردستان، چاپ اول، تهران 1386.

2- شیخی، شهاب الدین، بررسی اجمالی مطبوعات کردستان در 30 سال بعد از انقلاب، سالنامه ی روزنامه ی اعتماد، شماره 19113، دوشنبه، 26 اسفند 1387.

3- همداد، د.حسین، روژنامه وانی کوردی له سه رده می کوماری دیموکراتی کوردستان، له بلاوکراوه کانی چاپ و بلاوکردنه وه ی به درخان، 2008.

4- توفیق، جوتیار، بیلبیلیوگرافیای روژنامه گه ری کوردی له روژهه لاتی کوردستان و ده ره وه یدا، بنکه ی ژین، 2007.