۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

جنبش سبز به تظاهرات خیابانی محدود نمی‌شود

گفتگو با رادیو زمانه

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

به ۲۲ خرداد، یعنی سالگرد برگزاری دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری وخیزش جنبش اعتراضی مردم ایران نزدیک می‌شویم.
بسیاری از فعالان این جنبش و به‌ویژه آقایان موسوی و کروبی، خواستار گرامی‌داشت این مناسبت و شرکت مردم برای تقویت این حرکت شده‌اند. آیا جنبش اعتراضی مردم ایران، آمادگی آن را دارد که بزودی برآمد تازه‌ای داشته باشد؟ به چه شکل و تا چه حد؟ این پرسشی است که با دکتر محمدعلی توفیقی، تحلیل‌گر سیاسی و عضو پیشین شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در میان نهاده‌ام.

من فکر می‌کنم آن چیزی که اکنون برای جنبش اعتراضی مردم ایران، دارای اهمیت است، این است که ما جنبش را فقط محدود به بُعدی مثل خیابان نکنیم. یعنی تصور نکنیم که جنبش سبز باید فقط در اعتراض‌های خیابانی خلاصه شود.

جنبش سبز از ابعاد مختلفی قابل توجه بوده و حتی توجه اکثر جهانیان را نیز به‌خود جلب کرده است؛ با ابعادی مثل تظاهرات خیابانی، رهبری و تاثیر سازمان‌ها و جریان‌های سیاسی. البته آقایان کروبی و موسوی برای سالگرد انتخاباتی که متاسفانه مسیرش با تقلب در نتیجه‌ی آن عوض شد، درخواست راهپیمایی کرده‌اند، اما با توجه به سوابق امر و این که حاکمان موجود اساساً با هیچ نوع مجوزی، از ابتدای امر برای برگزاری راهپیمایی‌ها موافقت نکرده‌اند، بعید به‌نظر می‌رسد که این مجوز را صادر کنند. در عین حال، به‌نظر من به‌دلیل وحشت و هراسی که آن‌ها از حضور مردم در خیابان دارند، کنترل را افزایش داده‌اند.

به‌همین دلیل ما امروز می‌بینیم که حضور اعتراضی مردم و به‌عبارتی این جنبش در خیابان‌ها کمی کاهش پیدا کرده است. بنابراین نمی‌شود جنبش و سرنوشتش را فقط به‌بحث حضور خیابانی مردم محدود کرد. در همین شرایط حاضر نیز شما می‌بینید که جنبش در بُعد رهبری ادامه دارد. ما می‌بینیم که از سوی کسانی در داخل کشور، مثل آقایان کروبی و موسوی، بیانیه‌ها و پیام‌هایی به مناسبت‌های مختلف صادر می‌شود. ازجمله همین چند روز پیش که روز کارگر و روز معلم بود. چرا؟ به‌نظر من همین پیام‌ها هم بخشی از جنبش است.

باقی‌ماندن در موضع طرح مطالبات مردمی، طلب تغییر در حکومت و یا بازگشت به قانون اساسی و ... این‌ها موضوعاتی هستند که به‌نظر من طرح آن‌ها می‌تواند خود به‌عنوان بخشی از حرکت جنبش مطرح باشد. البته اگر مجوزی داده شود... چون باز هم به‌نظر من، بحث هزینه‌ها در جنبش‌های اجتماعی دارای اهمیت است. شرایطی که امروز حکومت دارد ایجاد می‌کند، افزایش هزینه برای حضور اعتراضی مردم در خیابان است.

ما دیدیم که در سال گذشته برخوردهای خونینی با مردم کردند. طبیعتاً اگر تضمینی برای عدم برخورد با مردم نباشد، تا حدودی حضور آن‌ها در خیابان ممکن است با مشکلاتی مواجه شود. بنابراین می‌شود گفت که در این مرحله، به‌نظر من، جنبش در مرحله‌ی بازی رهبران و تاثیرگذاری جریان‌های سیاسی، احزاب و گروه‌ها قرار دارد که البته اگر امکان حضور مردم در خیابان با حداقل هزینه‌ها مقدور شود، خب چه بهتر و باید آن را هم انجام داد.

شما روی تاثیر احزاب، تشکل‌ها و رهبران سیاسی تاکید کردید. در عین حال این را هم مطرح کردید که فعالیت‌های این جنبش به‌یک شکل خاص خلاصه نمی‌شود و به هرحال جنبش اعتراضی مردم ایران، جنبشی غیرمتمرکز و متکثر است. اگر این‌طور فرض کنیم که این جنبش اعتراضی به‌شکلی نیست که الزاماً یک سازماندهی متمرکز آن را هدایت کند، انگیزه‌ و ارزیابی کمیسیون احزاب یا دستگاه قضایی در مورد ممنوع کردن فعالیت احزاب سیاسی موجود چه هست و تا چه حد انتظار آنها را برآورده می کند؟

ما در جامعه ایران به صورت سنتی و نه فقط در زمان حال، بلک حتی در رژیم گذشته هم متاسفانه با بیماری حزب‌گریزی و نهادینه نشدن فعالیت‌های سازمان‌یافته‌ی سیاسی در قالب احزاب و جریان‌ها و گروه‌های مختلف مواجه بوده‌ایم. همین باعث شده است که ضریب نفوذ احزاب در مسائل اجتماعی جامعه پایین باشد. اما این به آن معنا نیست که احزاب به‌طور کامل فاقد تاثیرگذاری هستند و فعالیت‌های آن‌ها نتیجه‌ای ندارد. حاکمیت هم متوجه همین قضیه هست. یعنی اگر معتقد بودند که حضور احزاب تاثیری ندارد، طبیعتاً هزینه‌ی برخورد با آن‌ها و بستن احزاب و انحلال آن‌ها را تقبل نمی‌کردند.

به‌هرحال این آقایان چون احساس می‌کنند که این احزاب و جریان‌های سیاسی می‌توانند در سازماندهی، جهت‌دهی و نهادینه‌ کردن اعتراض‌های مردمی تاثیر داشته باشند، اقدام به بستن آن‌ها می‌کنند. جنبش اعتراضی مردم ایران، به‌هر حال یک جنبش گسترده‌ی اجتماعی است و همان‌طور که شما اشاره کردید، به‌صورت متمرکز اداره نمی‌شود. یعنی دارای یک رهبر نیست و محدود به قشر خاصی هم نمی‌شود. یعنی سکولارها یا مذهبی‌ها نمی‌توانند ادعا کنند که این جنبش خاص آن‌ها است.

این جنبش یک جنبش گسترده‌ی اجتماعی، شبیه به متن جامعه است و حتی اگر احزاب و نهادهای مدنی هم بسته شوند یا جلوی فعالیت آن‌ها گرفته شود، این حرکت ادامه پیدا خواهد کرد. چرا؟ به‌خاطر این‌که ریشه‌ در ناکارآمدی نظام و سیستم موجود دارد. چون سیستم موجود قادر به پاسخگویی اعتراض‌های مردم نیست، فکر می‌کند مثلاً با بستن احزاب، بستن روزنامه‌ها یا بازداشت فعالان سیاسی موفق به متوقف کردن این جنبش می‌شود.

در حالی که ما می‌بینیم با آن که در طول یک‌سال گذشته تعداد زیادی از افراد معترض، فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران بازداشت، و روزنامه‌های زیادی نیز توقیف شدند و عملاً هم دفتر یکی دوتا از احزاب را پلمب کردند، اما بازهم اعتراض‌ها ادامه پیدا کرد. به‌خاطر این که این اعتراض‌ها ریشه در ناکارآمدی نظام موجود و ناتوانی در پاسخگویی به اعتراض‌های مسالمت‌آمیز و منطقی مردم دارد. بنابراین حتی اگر فعالیت احزاب را هم متوقف کنند، بازهم این حرکت ادامه خواهد داشت.

برخی از تحلیلگران معتقدند این جنبش اعتراضی، به‌فعالان مدنی- سیاسی و طبقه‌ی متوسط شهری محدود نخواهد ماند و نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی، به‌ویژه در میان زحمتکشان و اقشار تهیدست جامعه، با یک جنبش سیاسی فاصله‌ی زیادی ندارد تا این گروه های اجتماعی بتوانند به جنبش اعتراضی موجود بپیوندند.

این ارزیابی تا چه حد واقعبینانه است و آیا ممکن است در فاصله‌ی نزدیکی اتفاق بیفتد؟ دیگر این که در صورتی که این اتفاق بیفتد، آیا زمینه‌های پذیرش و همزیستی گرایش‌های مختلف سیاسی و فرهنگی و فکری در این جنبش وجود دارد؟ آیا رهبران سیاسی موجود نیز آمادگی پذیرش این تنوع گسترده را خواهند داشت؟

ببینید، جامعه‌ی در حال گذار ایران از سالیان گذشته، شاهد شکاف‌های متعددی در سطح اجتماع بوده که خود را به‌صورت جنبش‌های فعالی مثل جنبش اقوام، جنبش زنان، جنبش کارگران، جنبش معلمان و غیره نشان داده است.

حتی قبل از جنبش سبز نیز این جنبش‌ها فعال بودند، مطالباتی داشتند و نیز خواستار تغییراتی در قدرت و حتی در سطح جامعه‌ی‌ ایران بودند. جنبش سبز به‌نظر من، با توجه به ماهیت و شکلی که داشته است، و هم‌چنین با توجه به تجربه‌هایی که در یک‌سال گذشته کسب کرده‌ایم، از این ظرفیت برخوردار هست که به‌صورت یک پلات‌فرم بزرگ‌تر، فرای فعالیت این جنبش‌ها قرار گیرد. یعنی در واقع موجب همگرایی پتانسیل و انرژی این جنبش‌ها شود.

به‌عنوان مثال جنبش کارگری، جنبش معلمان، جنبش زنان و یا جنبش اقوام که یک‌سری مطالبات خاص و معینی را از گذشته تا امروز داشته‌اند، می‌توانند در زمینه‌ی این نارضایتی عمومی که خود را به‌صورت جنبش سبز نشان داده، قرار بگیرند تا آن تحول و تغییری که خواهانش هستند، در جامعه‌ی ایران اتفاق بیفتد. همان‌طور که گفتم، جنبش وارد مرحله‌ی بازی رهبران، جریان‌های سیاسی و گروه‌ها و جنبش‌هایی شده است که از قبل فعال بوده‌‌اند.

اگر این‌ها حول محورهای معینی به توافق برسند، مثل دموکراسی، حقوق بشر، یا بخش‌هایی از قانون اساسی که اساساً توانایی برخورد با خواست‌های آن‌ها را دارد، این ظرفیت در جنبش سبز وجود دارد که بتواند به‌صورت یک پلات‌فرم مشترک برای جنبش‌های پیشین عمل کند.

آن چیزی که در متن بیانیه‌ها، بحث‌ها و صحبت‌های رهبران جنبش- مثل آقایان موسوی و کروبی- و یا حتی جریان‌های سکولار و غیره دیده می‌شود، ثابت می‌کند که این آمادگی و ظرفیت، وجود دارد. کما اینکه در انتخابات ۲۲ خرداد ما دیدیم که برای اولین‌بار یک همگرایی نسبی میان اپوزیسیون خارج از کشور و اصلاح‌طلبان در داخل کشور اتفاق افتاد.

در واقع یک همگرایی حول محور ریاست جمهوری و انتخاب فردی که بتواند حداقلی از مطالبات آن‌ها را برآورده کند، به‌وجود آمد. به‌نظر من در حال حاضر که جنبش، افق‌های بزرگ‌تری مثل دموکراسی را برای جامعه‌ی ایران در نظر گرفته است، این ظرفیت قطعاً وجود دارد.