۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

نگاهی دوباره به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ـ بخش نخست


سپاه؛ حزبی مسلح برای یک‌دست کردن قدرت

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که از عمری تقریبا برابر با نظام جمهوری اسلامی برخوردار است، در طول حیات سی و یک ساله خود اگر چه دوران‌های مختلف و پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است؛ اما همواره در راستای یک ماموریت اصلی (حفاظت و پاسداری از نظام ولایت مطلقه فقیه) به عنوان یک نیروی عقیدتی ـ نظامی به فعالیت ادامه داده و به احتمال زیاد این رسالت محوری تا آخرین لحظه حیات حکومت فقیهان در ایران تداوم خواهد داشت. پاسداران از طریق دفاتر نمایندگی ولی فقیه در این نهاد، به شدت متاثر و وابسته به ولی فقیه هستند. آموزش‌های حوزوی که آنها در راستای اسلام فقاهتی می‌بینند و انگیزش‌های درونی (مادی و معنوی) که برای حفظ نظام موجود دارند، باعث تبدیل شدن سپاه به بخشی از صنف روحانیت سیاسی شده است؛ زیرا تعلق خاطر به صنف روحانیت صرفا در مدل معینی از پوشش و یا بروز رفتارهایی از یک تیپ شخصیتی معین، خلاصه نمی‌شود و در تعیین میزان این وابستگی مسائلی مانند قرابت فکری و تغذیه ایدئولوژیک از یک آبشخور از اهمیت بیشتری برخوردار است.

باید اذعان نمود که حضور روحانیون مقتدر در ارکان فرماندهی سپاه و از آن مهم‌تر نفوذ تفکر اسلام فقاهتی، آموزش و پرورش پاسداران با این فلسفه و تغییرات اساسی و ساختاری چندین باره سپاه، عملا تفکیک و بازشناسی مستقل این نهاد از حوزه قدرت ولی فقیه و صنف روحانی حاکم در ایران را بسیار سخت و در مواردی حتی غیر ممکن نموده است.

گرچه ممکن است برخی از فرماندهان و یا بخشی از بدنه سپاه در معادله منفعت شخصی ـ منفعت اجتماعی و یا منفعت ملی ـ منفعت صنف روحانیت، منافع اجتماعی و ملی را ترجیح دهند؛ اما تصفیه‌های دائمی، حذف و بازنشستگی‌های اجباری همواره مانع از اثر بخشی معنادار اینگونه افراد بوده و جهت‌گیری سیستماتیک کلیت سپاه به نفع تقویت و ارتقای استبداد دینی بسیار قوی‌تر از حسن نیت فردی کسانی است که صداقت و سلامت خود را در میدان‌های سخت جنگ آزموده‌اند و حتی بسیاری از آنان در اوج نیاز مادی، دامن به فساد اقتصادی نیالودند و یا دست در خون آزادی‌خواهان نشسته‌اند.

سپاه همواره در مسائل کشور و یک‌دست نمودن قدرت به نفع حکومت فقها نقش اساسی داشته است؛ اما تا همین اواخر عوامل متعددی باعث شده بودند که این نقش کلیدی سپاه در وقایع کشور کمتر مورد توجه افکار عمومی قرار گیرد

مروری بر وقایع سی و یک سال گذشته ایران از دریچه نقش سپاه نشان می‌دهد که این نهاد به شدت ایدئولوژیک و مکتبی همواره فراتر از یک نیروی نظامی معمول (براساس تعاریف و استانداردهای بین‌المللی) که رسالت حفظ استقلال و مرزهای سرزمینی و یا پاسداری از پیوستگی و انسجام یک کشور را بر عهده دارند، ظاهر شده و حتی می‌توان ادعا نمود که اساسا کاربردهای غیر نظامی این نهاد، بیشتر مد نظر حاکمان جمهوری اسلامی ایران بوده است.

در یک خط سیر تاریخی می‌توان مهم‌ترین وقایعی که سپاه در آنها به ایفای نقش پرداخته و در تعیین مسیر حاکمیت و رسیدن کشور به وضعیت اسف‌بار کنونی موثر بوده است را در سرفصل‌هایی مانند وقایع بهمن 57 تا سقوط دولت موقت، وقایع کردستان، بلوچستان و خوزستان در راستای مطالبات قومی (1)، حذف گروه‌های سیاسی فعال کشور در سال‌های دهه 60، حذف بنی‌صدر از مقام ریاست جمهوری، جنگ ایران و عراق، دوران ریاست جمهوری رفسنجانی (فصل ورود آشکار سپاه به حوزه اقتصاد)، دوران ریاست جمهوری خاتمی (فصل ورود آشکار سپاه به حوزه سیاست) و دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد (فصل کامل شدن سلطه همه جانبه در امور کشور) دسته‌بندی نمود.

بررسی دقیق شرایط زمانی این رویدادها نشان می‌دهد که سپاه همواره در مسائل کشور و یک‌دست نمودن قدرت به نفع حکومت فقها نقش اساسی داشته است؛ اما تا همین اواخر عوامل متعددی باعث شده بودند که این نقش کلیدی سپاه در وقایع کشور کمتر مورد توجه افکار عمومی قرار گیرد (2).

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هیچ زمانی زیر نظر هیچ دولتی قرار نگرفت و اینک نیز در عمل و نظر به جای یک ارتش مردمی بازدارنده در برابر تهدیدات خارجی ویا بی‌نظمی‌های داخلی، به بازوی اقتدار ولی فقیه در برقراری، حفظ و تدوام یک استبداد دینی تمام عیار تبدیل شده است

به دلیل اهمیت موضوع و نقش بی‌بدیل و انحصاری سپاه در اداره امور کشور و به منظور داشتن یک راهنما برای آینده تغییر در ایران باید هرکدام از سرفصل‌های قبل‌الذکر را به صورت جداگانه، تفصیلی و با بهره‌گیری از متد مطالعات تاریخی و اجتماعی مورد کنکاش و بررسی قرار داد، لذا در این یاداشت کوتاه تنها به صورت توصیفی و بعنوان یک پیش درآمد، مروری سریع بر جابجایی اقتدار سپاه در سال‌های اخیر به عمل خواهد آمد.

سپاه که به نوعی ایده و زمینه‌های پیدایش آن حتی به قبل از پیروزی انقلاب بازمی‌گردد و عملا از اولین روزهای پیروزی انقلاب بهمن 57 در صحنه سیاست ایران حضورفعال و موثر داشته است، به صورت رسمی در دوم اردیبهشت ماه سال 1358 با فرمان آیت‌الله خمینی به شورای انقلاب تشکیل شد. با اینکه ابتدا آقای خمینی تاکید داشت که سپاه زیر نظر دولت موقت فعالیت نماید و هدف از تشکیل این نهاد را مواردی نظیر حفظ انضباط اجتماعی در شهرها و روستاها، جلوگیری از تحریک و توطئه، خرابکاری در موسسات دولتی و ملی و مراکز عمومی و سفارت‌خانه‌ها و پیش‌گیری از کودتا ذکر می‌نمود؛ اما سیر وقایع بعدی نشان داد که عملا قرار است از سپاه به عنوان یک حزب مسلح در یک‌دست نمودن قدرت و حذف رقبای سیاسی استفاده شود.
بازاداشت مخالفان و منتقدان آیت‌الله خمینی، دخالت در تصرف سفارت آمریکا علیرغم مخالفت‌های دولت موقت، ممانعت از حل مسئله کردستان از طریق مسالمت‌آمیز، سازمان‌دهی تقلب در انتخابات مجلس اول، کودتای خزنده علیه اولین رئیس‌جمهور ایران، تقابل مسلحانه با گروه‌های سیاسی، طولانی کردن بیهوده جنگ با ارائه تحلیل‌های غیر واقعی به فرمانده کل قوا (3) و ده‌ها مورد دیگر نشان می‌دهند که نه تنها در اوایل انقلاب؛ بلکه تا همین امروز، کلیت سپاه هرگز به اهداف اولیه از تشکیل آن که بیشتر مبین نقش‌های انتظامی و یا کارکردهای نظامی هستند، بسنده نکرده است و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هیچ زمانی زیر نظر هیچ دولتی قرار نگرفت و اینک نیز در عمل و نظر به جای یک ارتش مردمی بازدارنده در برابر تهدیدات خارجی ویا بی‌نظمی‌های داخلی، به بازوی اقتدار ولی فقیه در برقراری، حفظ و تدوام یک استبداد دینی تمام عیار تبدیل شده است.

ادامه دارد …

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت‌ها:

(1) در حالیکه این عملکرد سپاه چکیده‌ای از رویکرد سی و یک ساله این نهاد را به خوبی ترسیم می‌نماید؛ اما کمتر در تحلیل‌ها و بحث‌ها مورد اشاره قرار می‌گیرد. به عنوان مثال در تمام سال‌های گذشته عملا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان بر همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این استان تسلط کامل داشته است. اکثریت مدیران ارشد و اثرگذار از میان پاسداران انتخاب می‌شوند و استانداران در تمام دوران پس از انقلاب با مشورت این نهاد به جابجایی و گزینش مدیران و یا اقدام به انجام طرح‌های مختلف نموده‌اند. طرح‌های اقتصادی فراوانی به دلیل امنیتی اعلام شدن منطقه از سوی سپاه هرگز اجازه عملیاتی شدن نیافتند و یک مافیای اقتصادی با محوریت سپاه مخصوصا از زمان شکل‌گیری حکومت اقلیم کردستان عراق در این منطقه بر همه چیز چنگ انداخته است. از نظر فرهنگی نیز اشاره به همین نکته کفایت می‌کند که از سال 59 تا 77 در تمام مناطق کردنشین تنها دو نشریه اجازه انتشار داشتند. اولی به نام “اصحاب انقلاب” که مستقیما توسط سپاه منتشر می‌شد و دومی به نام” سروه ” که به صورت غیر مستقیم زیر نظر قرارگاه حمزه سیدالشهدا و با مدیرمسئولی اسفندیار رحیم‌مشایی رئیس دفتر کنونی احمدی‌نژاد منتشر می‌شد.

(2) حضور موثر سپاه در جنگ (به خصوص در سال‌های اولیه حمله عراق به ایران)، حمایت ویژه رهبری کاریزماتیک نظام از سپاه، پرهیز از مداخله آشکار در دسته‌بندی‌های سیاسی داخل نظام و رعایت اصل پنهان‌کاری عواملی بودند که تا همین اواخر مانع از توجه ویژه افکار عمومی به نقش سپاه در تحولات کشور بود؛ اما با کاهش تدریجی مشروعیت نظام سیاسی، تحول در ساختارهای اطلاع‌رسانی و شکست انحصار رسانه‌های حکومت، تغییر تدریجی نگرش مردم به نهادهای موجود در جمهوری اسلامی و بالاخره مداخله همه جانبه این نهاد نظامی در انتخابات ریاست جمهوری دهم و تغییر نتایج آن (که شائبه یک کودتای انتخاباتی را ایجاد نمود) در حال دگرگونی نگرش مردم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.

(3) متاسفانه فضای بسته و نگاه ایدئولوژیک به جنگ همچنان مانع از بررسی دقیق و همه جانبه این فاجعه ملی است و بیم آن می‌رود که به مرور زمان و با درگذشت موثرین این صحنه، هرگز طراحان اصلی برنامه‌هایی که با شعارهایی مانند “جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم” و یا “راه قدس از کربلا می‌گذرد” نمود می‌یافتند، برای مردم آشکار نگردند. جنگی که علاوه بر 350 میلیارد دلار خسارت مالی، کشته و معلول شدن صدها هزار انسان یکی از مهم‌ترین فرصت‌های تاریخی برای توسعه همه جانبه ایران را بر باد داد و راه را برای بازتولید استبداد (آن هم در شکل دینی) هموار نمود.

* روزنامه‌نگار و عضو پیشین شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران

منبع: تهران ریویو