۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

دروغ پردازی به رویکرد ثابت خبرگزاری فارس تبدیل شده است.

مصاحبه با سایت رادیو کردانه

هفته گذشته خبری مبنی بر پناهندگی شما به غرب در خروجی خبرگزاری "فارس" قرار گرفت.این خبر تا چه اندازه صحت دارد؟

خبرگزاری فارس که در چند ماه گذاشته بصورت "ارگان رسانه ای" کودتاچیان عمل کرده است- البته عملکرد امنیتی – نظامی آن از گذشته نیز اظهر و من الشمس بود- با دروغ پردازی هایی که متاسفانه به رویکرد ثابت اش تبدیل شده است من را پناهنده به کشوری معرفی کرد که تا این لحظه هرگز به آنجا پا نگذاشته ام. ظاهرا این ارگان رسانه ای که مدعی اخلاق و دیانت هم هست در راستای پروژه تخریب اصلاح طلبان و تکمیل سناریوی مضحک ارتباط جنبش اخیر با بیگانکان، احتمالا با استناد به اطلاعیه ای که در آن از حضور من در سمیناری در سوئد خبر می داد به چنین کشف محیرالعقولی نائل آمده است. در حالیکه من قرار بود بصورت اینترنتی در آن سمینار شرکت نمایم که بدلایلی هم منصرف شدم.

اما در همین زمینه سازمان متبوع شما هم طی اطلاعیه ای از استعفای شما خبر داد!

بله، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران که من عضو شورای مرکزی آن بودم برای جلوگیری از فضاسازی مسمومی که کودتاچیان قصد داشتند با بهره داری از آن حملات خود را به این حزب اصلاح طلب تشدید نمایند، طی اطلاعیه ای موضوع استعفای من از سازمان، که مسئله ای داخلی و مربوط به چند ماه گذشته بود را رسانه ای کرد.

اگر ممکن است کمی بیشتر در مورد دلایل استعفا از سازمان توضیح دهید.

من بنا به دلایل شخصی و اینکه زمان و شرایط موجود را برای طرح این موضوعات مناسب نمی بینم قصد داشتم وارد این مقوله نشوم اما با توجه به رسانه ای شدن این قضیه می توانم بصورت خلاصه بگویم استعفای من از سازمان مجاهدین انقلاب موضوع جدیدی نیست و مربوط به فروردین 87 است، در آن زمان به این نتیجه رسیدم که اصلاح نظام موجود و بهبود وضعیت زندگی مردم علاوه بر استعداد، تمايل و اراده قدرت حاکم ، نيازمند برگزيدن استراتژاي هاي كارآمد ، تدوين برنامه هاي علمي و عملياتي و اتخاذ روش هاي صحيح و منطقي از سوی احزاب و جریانات موجود است كه متاسفانه بدلیل فقدان این عوامل، فعالیت های حزبی (به مفهوم عام و در سیکل معیوبی که حاکمیت استبدای و احزاب کشور گرفتار آن شده اند زیرا همچنان سازمان را در مقایسه با احزاب دیگر پیشرو می دانم وبرای تلاش های دوستانم احترام قائل هستم ) از اثربخشی لازم برخوردار نیست، به همین دلیل انگیزش های درونی ام برای ادامه مسیر(تلاش برای دمکراتیزاسیون ایران) از طریق همکاری با سازمان به حداقل ممکن رسید و در عین حال از اینکه می دیدم بنوعی بخشی از سناریوی شبه دمکراسی برای حفظ وضع موجود هستیم، احساس ناخوشایندی داشتم به همین دلیل در تاریخ 19/1/87 طی نامه مکتوبی استعفای خودم را تقدیم دبیرکل سازمان نمودم ، پس از بحث های داخلی که در این زمینه صورت گرفت و با توجه به نزدیک شدن به زمان برگزاری کنگره دوازدهم، صلاح را در ادامه همکاری دیدم در حالیکه زاویه ایجاد شده برطرف نشده بود و همچنین وقایعی که باعث از دستور خارج شدن موضوع اصلاح مرامنامه سازمان در کنگره دوازدهم شد بر شدت آن افزود. به دلیل شروع زود هنگام فعالیت های مربوط به انتخابات دهم ریاست جمهوری و مشغولیت هایی که برای انتشار دوباره هفته نامه روژهه لات پیدا کردم و بعد هم فعالیت های نفس گیر رقابت های انتخاباتی، بازهم قضیه استعفا به تعویق افتاد. اما وقایع پس از کودتا واینکه دیدم علیرغم فرصت های طلایی که برای استفاده حداکثری از پتانسیل مردم در خیابان ها و افزایش سرمایه اجتماعی داشتیم بازهم اثربخشی و شکل عمل سیاسی ما به صدور چند بیانیه که آنهم بدلیل قطع ارتباط با بدنه اجتماع بیشتر برای ثبت در تاریخ کاربرد دارد، همچنان محدود ماند، به این قناعت رسیدم که تاخیر در استعفا از سازمان دیگر توجیهی ندارد و این جدایی به نفع دو طرف است! لذا در تاریخ دوازدهم شهریورماه 88 استعفای مکتوب خود را به سازمان تسلیم نمودم که خوشبختانه این بار مورد موافقت قرار گرفت.

بنظر شما کار حزبی چه تاثیر بر آزاد اندیشی یک روزنامه نگار دارد؟

واقعیت اش را بخواهید کار روزنامه نگاری چندان با فعالیت حزبی انطباق ندارد و محدودیت ها و مواضع حزبی، برخی مواقع ممکن است بر رویکرد مستقل و نداشتن پیش داوری که از الزامات روزنامه نگاری است، اثرات منفی اعمال نمایند البته من در دو نشریه ای که سردبیر آنها بودم نهایت تلاش ام این بود که واقعیت زندگی و مشکلات مردم کرد را همان گونه که هست و نه از منظر سازمانی منعکس نمایم اما بدون شک محدودیت های حزبی، ناخودآگاه بر کیفیت کار من اثر داشته است. گرچه انصافا در این زمینه کمترین مشکل را با سازمان داشتم و حتی گاهی نوع فعالیت های روزنامه نگاری من هزینه هایی برای حزب داشته است.

آیا می توان هم حزبی بود و هم یک روزنامه نگار حرفه ای؟

در یک شرایط نرمال و در یک جامعه توسعه یافته پاسخ سئوال شما منفی است و تصور می کنم این دو فعالیت اگر همزمان شوند بر همدیگر اثرات مطلوبی اعمال نخواهند کرد. اما شرایط ایران بنظرم شرایط پیچیده ای است که براحتی نمی توان آن را با استانداردهای معمولی و جهانی مورد ارزیابی قرار داد و بدلیل درهم ریختگی همه چیز، گاهی همپوشانی فعالیت ها و یا استفاده متقابل از موقعیت ها برای اثرگزاری اجتماعی یا سیاسی ناگزیر است و حتی ممکن است ضروری باشد .

شما جزو معدود فعالان سیاسی بودید که همواره "مسئله کرد" و بحث هویت قومی را میان اصلاح طلبان کشور مطرح می کردید. آیا در این رابطه تحت فشار های امنیتی هم قرار گرفتید؟

بدون شک یکی از خطوط قرمز نظام موجود پرداختن به مسائل مرتبط با قومیت هاست و هرنوع هویت طلبی با واکنشی غیر منطقی مواجه می شود. در ساختار حقیقی قدرت، تفکری (برخلاف قانون اساسی و حتی متون دینی )حاکم است که اساسا مقوله ای به نام قومیت را به رسمیت نمی شناسد و تبعا حقوقی هم برای اقوام ایرانی قائل نیست بنابراین هر نوع فعالیت سیاسی از این منظر ولو مدنی، مسالمت آمیز و قانونی قابل تحمل نیست.بعنوان مثال اقتدارگرایان نسبت به واژه "مسئله کرد" حساسیت دارند و در همین راستا نیز فشارهای زیادی برای نپرداختن به این موضوع وجود داشت حتی ترجیح می دادند ما حرف هایمان را در قالب "مشکلات کردستان" و یا "استان" طرح کنیم اما نسبت به کاربرد "مسئله " ای به نام "کرد" که از دیدگاه من مبیین نگاه تبعیض آمیز و رویکرد ناعادلانه حکومت نسبت به کردهاست آلرژی شدیدی وجود داشت.

آخرین کارمطبوعاتی شما هفته نامه "روژهه لات" بود که آنجا برای ارائه سبک جدیدی از کار فرهنگی و ایجاد ارتباط بین روزنامه نگاران کرد در داخل و خارج تلاش می کردید. آیا در این رابطه موفقیتی بدست آورید؟

عمر کوتاه "روژ هه لات" در دوره دوم انتشار مانع از اثر بخشی لازم آن شد به همین دلیل براساس آنچه که در هفته نامه منتشر شد نمی توان در مورد موفقیت یا عدم موفقیت آن قضاوت درستی داشت. اما با توجه به واکنش سریع و شدید نهادهای امنیتی که حتی پیش ازانتشار شماره اول بوجود آمده بود و پس از آن نیز به شدت ادامه یافت، می توان این برآورد را داشت که "روژهه لات" در جهت گیری به نفع مردم کرد و تلاش برای حل مسائل آنان نمره قابل قبولی داشته است(یکی از نیروهای امنیتی در تماس با مدیر مسئول نشریه گفته بود که نمره پیش شماره اول دوره جدید صفر است) و بنظر من ترس و وحشت اقتدارگرایان از موفقیت نشریه در دستیابی به اهدافی مانند ارتقا سطح آگاهی جامعه کردی، انعکاس نیازهای واقعی مردم و ایجاد پلی میان نویسندگان خارج و داخل کشور عامل اصلی لغو امتیاز آن بود. گرچه اساسا اقتدارگرایان حاکم بر ایران با جریان آزاد اطلاعات، آزادی بیان، فکر و اندیشه دشمنی دارند اما این عداوت در جایی مانند کردستان شدید تر است.