۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

آیا حصر خانگی به نفع موسوی و کروبی بود؟

  • یکشنبه 29 ژانویه 2012
آیا حصر خانگی به نفع موسوی و کروبی بود؟
DR

«اگر من جای آقایان موسوی و کروبی بودم ترجیح می دادم در بازداشت خانگی باشم. بازداشت رهبران جنبش سبز به نفعشان بود. اگر حکومت آن‌ها را بازداشت نمی‌کرد از سطح رهبران سیاسی به دو فعال سیاسی تقلیل پیدا می‌کردند.» این اظهارنظری است از رضا علیجانی که محمدعلی توفیقی و محمدرضا یزدان‌پناه در مخالفت با او می‌گویند به حصر رفتن آن‌ها به نفع حاکمیت بوده و باعث بروز ضعف و دوشقه شدن جنبش سبز شده است.

نوشته: رضا ولی‌زاده

بازداشت خانگی آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان در آستانۀ یک سالگی است.
حصر آن‌ها از کجا آغاز شد؟
سال گذشته میرحسین موسوی و مهدی کروبی از مردم دعوت کردند تا روز ۲۵ بهمن برای اعلام همبستگی با انقلابیون مصر و تونس در یک راهپیمایی شرکت کنند و آن راهپیمایی به تظاهراتی علیه حاکمیت جمهوری اسلامی تبدیل شد.
حصر خانگی موسوی و کروبی هم از‌‌ همان روز ۲۵ بهمن آغاز شد.
احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان نیز در خطبه‌های نماز جمعه از قوه قضاییه خواست تا تمامی ارتباط آن‌ها را با مردم قطع کنند.
در تاریخ ۹ اسفند سایت کلمه اعلام کرد میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همچنین همسران ایشان یعنی زهرا رهنورد و فاطمه کروبی دستگیر شده‌ و به زندان حشمتیه تهران منتقل شده‌اند.
اما غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوۀ قضاییه این خبر را تکذیب کرد. و البته بعد‌ها سایت کلمه و مشاوران رهبران جنبش سبز هم این خبر را تکذیب کردند.
شورای هماهنگی راه سبز امید هم از مردم دعوت کرده بود تا روز دهم اسفند به خیابان‌ها بیایند و به ادامۀ حصر خانگی رهبران جنبش و همسرانشان اعتراض کنند. مردم هم به غیر از تهران در برخی شهر‌ها به خیابان آمدند اما حضور آن‌ها با سرکوب نیروهای امنیتی روبه رو شد.
اکنون حصر خانگی رهبران جنبش در حالی به سالگرد خود نزدیک می‌شود که یک تماس نا‌شناس با فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از تصمیم برای شیمی درمانی آن‌ها خبر می‌دهد.
در آخرین واکنش به حصر خانگی میرحسین موسوی، کروبی و همسرانشان ۳۹ زندانی سیاسی در بیانیه‌ای از مردم خواسته‌اند تا از هیچ کوششی برای پیگیری آزادی رهبران محبوس جنبش سبز در بهمن ماه جاری دریغ نکنند.
در این بخش از میزگرد زمینه‌ها و زمانه‌ها بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز و همسرانشان را در یک سال گذشته با آقایان رضا علیجانی، روزنامه نگار، پژوهشگر و تحلیل گر سیاسی، محمدعلی توفیقی روزنامه نگار و عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و محمدرضا یزدان پناه، روزنامه نگار، بررسی کردیم.

بعد از حصر آقایان کروبی و موسوی برخی سایت های وابسته به حاکمیت تیتر زدند: «موسوی و کروبی دستگیر شدند اما ایران قیامت نشد» میهمان میزگرد هم به همین پرسش پاسخ دادند: چرا بعد از دستگیری رهبران جنبش ایران قیامت نشد؟

رضا علیجانی، روزنامه‌نگار، پژوهشگر و فعال ملی مذهبی در پاسخ به این پرسش گفت: «بازداشت رهبران جنبش سبز در مقطعی صورت گرفت که جنبش به سمت یک حالت قفل شدگی داشت پیش می رفت و به دوران افول خود نزدیک می شد. اگر این حصر خانگی قبل تر اتفاق می افتاد می با واکنش های بسیاری مواجه می شد. این حصر را نباید به صورت جداگانه بلکه باید در فرایند کل جنبش باید تحلیل بکنیم و آن را در قالب سوال کلی تری با این عنوان تحلیل کنیم که: چرا جنبش سبز به نتیجه نرسید؟ یا چرا فعالیت خیابانی جنبش از حالت خطی به نقطه چین تبدیل شد؟»

محمدعلی توفیقی، عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مشاور اسبق استاندار کردستان نیز معتقد است: هوشمندی و تبدیر حاکمیت توانست جنبش را دچار سکون و زمین گیری کند و هم موضوع بازداشت رهبران را با خبررسانی نادرست و تحریف شده مشمول مرور زمان و فراموشی کند. اگر دقت کنید حتی حاکمیت امروز نپذیرفته که رهبران جنبش را بازداشت کرده و ادعا می کند رهبران جنبش خودشان خواسته اند تا برای محافظت آن ها را در شرایط ویژه ای قرار دهیم.»

محمدرضا یزدان پناه، روزنامه‌نگار فعال در سایت روزآنلاین دربارۀ علت شکل نگرفتن اعتراض های جدی در قبال بازداشت خانگی آقایان موسوی و کروبی گفت: «وقتی مأموران امنیتی داشتند دور منزل آقای موسوی دیوار می کشیدند، مردم معترض چند خیابان آن طرف تر با عدۀ دیگری از مأموران امنیتی درگیر بودند. این خود شاید نمادی از بی هدفی تجمع های خیابانی جنبش سبز به ویژه پس از روز قدس بود. تجمع هایی که هیچ استراتژی و هدف مشخصی نداشت و شکل نگرفتن اعتراض‌های بزرگ در قبال بازداشت آقایان موسوی و کروبی را هم باید در همین چاچوب نقص در رهبری و طراحی استراتژی اعتراض های خیابانی دید.»

اما نبود رهبران جنبش سبز و قطع ارتباط آن ها در یک سال گذشته چه تأثیری بر روند فعالیت جنبش گذاشت؟ آیا این تأثیر منفی بود؟

رضا علیجانی در پاسخ به این پرسش توضیح داد: «از یک منظر حتی فکر می کنم این حصر به نفع رهبران جنبش سبز بود. در شرایطی که یک جنبش روبه افول است، رهبر آن در سطح یک فعال سیاسی تقلیل می یابد که در چنین شرایطی زندان برای او بهتر از زمانی است که آزاد است و کاری هم نمی تواند انجام بدهد. به لحاظ وجودی و آرامش درونی یک فعال سیاسی اکتیو که به ویژه در جایگاه رهبری یک جریان قرار گرفته باشد اگر کاری در بیرون نتواند انجام بدهد زندان برای او بهتر از آزادی است. اگر حاکمیت، رهبران جنبش را در حصر قرار نمی داد در درازمدت (نه در کوتاه مدت) تصمیم هوشمندانه تری بود ورهبران جنبش رفته رفته از سطح رهبر به یک شخصیت و چهرۀ سیاسی تبدیل می شدند، یعنی همان روندی که آقای خاتمی طی کرد.»

علیجانی ادامه داد: «اما به نظرم با در حصر قرار دادند حکومت کمک بزرگی به آقای موسوی و کروبی کرد. اما ضربه ای که به جنبش سبز وارد کرد این بود که حرکت جنبش داشت از حالت خطی به حالت نقطه چینی تبدیل می شد. اگر این رهبران در حصر نبودند می توانستند سر بزنگاه ها یک تنگلر و انگیزشی برای جنبش ایجاد کنند. این که این انگیزش ها تا چه حد موثر بود و فایده داشت را نمی توان با قاطعیت گفت. آیا همان مشکلی که بعدا شورای هماهنگی با آن مواجه شد که فراخوان به تظاهرات می داد و استقبالی صورت نمی گرفت آیا برای آقایان موسوی و کروبی هم به وجود می آمد نکته ای است که نمی توان با قاطعیت در مورد آن نظر داد.»
این فعال ملی مذهبی تأکید کرد: «قطعا شأن و جایگاه و رابطۀ عاطفی رهبران جنبش سبز با بدنۀ جنبش متفاوت از شورای هماهنگی راه سبز امید است که بیشتر در قامت یک حزب عمل کرده و در قامت یک شورای هماهنگی یا جبهه موفق نبوده است. شاید آقای موسوی و کروبی هم خیلی سرنوشت متفاوتی پیدا نمی کردند. از این منظر فکر می کنم در حصر قرار دادن رهبران جنبش سبز بیشتر به ضرر حاکمیت بود تا آقایان موسوی و کروبی. حتی اگر جنبه های اجتماعی آثار حصر رهبران جنبش را کنار بگذاریم به لحاظ آرامش روانی و اخلاقی من اگر جای آقای موسوی و کروبی بودم دوست داشتم همین اتفاق برایم بیفتد؟»

محمدعلی توفیقی برخلاف رضا علیجانی معتقد است: «به نظر من بازداشت رهبران بیشتر به نفع جمهوری اسلامی و به نفع تداوم استبداد و حفظ وضعیت موجود بوده است. رهبران جنبش اگر در حصر قرار نمی گرفتند و ارتباطشان با بدنۀ اجتماع قطع نمی شد قطعا رابطۀ بهتری از آن چه امروز از طریق شورای هماهنگی و نمایندگان رسمی آن ها، با بدنۀ جامعه دارند می داشتند. حاکمیت به خاطر تأثیر و نفوذ آن ها بر شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور به حصرشان دست زد. آن ها را حصر کرده چون می خواهد انتخابات دیگری برگزار کند. حضور آقایان کروبی و موسوی می توانست نقشۀ حاکمیت را برای برگزاری یک انتخابات فرمایشی دیگر برهم زند. امروز باید از آن هایی که بیرون هستند و ادعای رهبری جنبش را دارند پرسید که چه کرده اند و چه می توانسته اند بکنند؟»

یزدان پناه نیز در اظهار نظری نزدیک به محمدعلی توفیقی گفت: «برای پاسخ به این سوال باید ابتدا پرسید آقایان موسوی و کروبی در عمل به عنوان رهبران جنبش سبز مشغول چه کاری بودند؟ آن ها رسما در مقابل قدرت مرکزی و رهبر ایران ایستاده بودند و این می توانست برای مشروعیت چنین قدرت مطلقه ای خطرناک باشد. از آن جا که آقایان کروبی و موسوی تمامی مطالبات اقشار رادیکالتر جنبش را نمایندگی نمی کردند اما به واسطۀ ایستادن در مقابل شخص آقای خامنه ای موفق شده بودند حمایت کلیت جنبش سبز و حتی اپوزیسیون قدیمی خارج از ایران را هم به دست بیاورند.»
او اضافه کرد: «حکومت و نهاد یا فردی که حصر آقایان کروبی و موسوی را طراحی کرده بود از قرار معلوم می دانست در نبود آقایان موسوی و کروبی افراد و گروه هایی میدان دار جنبش سبز می شوند که به شکل بالقوه و تاریخی توانایی دو شقه کردن جنبش سبز را داشتند. افرادی که گفتمان جنبش اصلاح طلبی را نمایندگی می کردند واساسا عملکرد آن ها کمترین هماهنگی و سنخیت را با کلیت جنبش سبز و موضع و عملکرد آقایان کروبی و موسوی داشت. این اتفاق در بلندمدت نه تنها توانست انرژی جنبشی معترضان را کاملا محدود کند بلکه در نهایت باعث شد در غیاب آقایان کروبی و موسوی کسانی به عنوان نمایندگان جنبش مطرح شوند که از ابتدا سنخیتی با جنبش سبز و مطالبات مشخص آن نداشتند.»

اما در نبود رهبران جنبش سبز عملکرد شورای هماهنگی راه سبز امید، مشاوران آقایان موسوی و کروبی و همچنین دیگر افرادی که نقش نمایندگان گفتمان سیاسی رهبران جنبش سبز را نمایندگی می کردند در یک سال گذشته چگونه بود؟ آیا کارنامۀ کاری آن ها قابل دفاع است؟

رضا علیجانی در پاسخ به این پرسش توضیح داد: «شورای هماهنگی در قالب یک حزب در حدی که الان در کشور انرژی جنبشی وجود دارد عملکردش در همان حد بوده و موفق بوده؛ اما در قالب جنبش متکثر سبز و شورای هماهنگی که باید جبهه ای عمل کند موفق نبوده است و این برمی گردد به آن رهبری جنبش از سوی آقایان موسوی و کروبی. به نظر من جنبش یک حرکتی بود که کمتر دارای رهبری بود و آقای کروبی و موسوی همیشه پشت سر جنبش حرکت می کردند نه جلوی جنبش.»
علیجانی افزود: «به تعبیر یکی از رهبران سیاسی کشور که از نزدیکان آقای موسوی و کروبی است آقای موسوی مانند یک نقاش پست مدرن می خواست عمل کند که می خواست رنگ را روی تابلو بپاشد و خودش رنگ بگیرد، خودش طرح بگیرد و نگاه پست مدرنی به سیاست داشت. در حالی که جامعۀ ما یک جامعۀ در حال گذار بود. در جامعه ای که نهاد حزبی و صنفی و اتحادیه های شغلی و کاری نداریم، بحث شبکه های افقی مانند بحث های پست مدرنی است که وارد جامعه ای می شود که به لحاظ تشکیلاتی عقب مانده و در حال گذار است.»
این روزنامه نگار با تأکید بر این که نقص مدیریتی در سطح رهبری جنبش از آغاز وجود داشته گفت: «همین نقص به شورای هماهنگی و کسان دیگری که ادعای رهبری جنبش را دارند منتقل شد که اصلی ترین ایراد آن یک رهبری پسینی است.»

محمدعلی توفیقی نیز پاسخ داد: «شورای هماهنگی راه سبز امید، تنها بخشی از جنبش سبز است و نمی توانیم جنبش را به این شورا محدود کنیم. متأسفانه شورا از زمانی که به وجود آمده نه تعریف آن مشخص است و نه اعضای آن و وقتی تشکیلاتی است که از یک عملکرد شفاف برخوردار نیست نمی توانیم به سادگی آن را نقد کنیم. اما اگر بپرسیم توانسته اند گفتمان رهبران جنبش سبز را نمایندگی کنند یا خیر؟ به نظرم باید پاسخ داد: خیر! در سازماندهی تجمع های مردمی برای اعتراض به رهبران جنبش هم ناموفق بوده اما توانسته در سطح بین المللی گفتمان آقای موسوی وکروبی را مطرح کنند.»

محمدرضا یزدان پناه هم در پاسخ به پرسش مطرح شده گفت: «قبل از انتخابات یک همکاری خوب بین آقایان کروبی و موسوی وجود داشت که تا پیش از حصر ادامه داشت اما بعد از حصر آن ها، مجموعه هایی که مواضع این دو را نمایندگی می کردند می توان گفت رابطه شان تقریبا قطع شد. این رابطه ای که الان بین اقای امیرارجمند به عنوان مشاور آقای موسوی و آقای مجتبی واحدی به عنوان مشاور مهدی کروبی وجود دارد نمونۀ روشنی است که می توان گفت اساسا هیچ رابطه ای میان آن ها وجود ندارد .»
او تأکید کرد: «جنبش سبز جنبشی بود که تئوری ناپاک خودی و غیرخودی را به شکل گسترده ای در میان اهالی آن از بین برد؛ اما متأسفم که پس از حصر که نگاه همه جانبه و وسیع رهبران جنبش را از روی جنبش برداشت، تئوری خودی و غیرخودی به فضای سیاسی و رسانه ای و به میان بدنۀ جنبش سبز بازگشت.»

براي شنيدن اينجا را كليك كنيد