۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

در یادبود بزرگی از "اهالی زمانه"

دیروز یکی از دوستانم مطلبی را که در یادبود بزرگی از "اهالی زمانه " نوشته بود و در سالگرد کوچ ابدی اش قرائت کرده بود برایم فرستاد و بزرگوارنه از من خواسته بود که نظر خودم را برایش ارسال کنم.در جوابش مطلب مختصری نوشتم که آن را در وبلاگم با شما به اشتراک می گذارم.

از اینکه فرصت مطالعه مطلب گویا و پربارتان را به من دادید سپاسگزارم و از مکاتبه با شما برادر بزرگوار و دوست ارجمندم بسیار خوشحال هستم.یکی از ویژگی های این دنیای مجازی جدای از اینکه زمان و مکان را دچار تحول اساسی نموده از میان بردن فاصله ها و فراهم کردن امکانی است که افراد با علایق مشترک بتوانند فارغ از همه محدودیت ها با هم در ارتباط باشند و به تبادل نظر بپردازند تا شاید دنیای بهتری برای زیست انسان و آسایش و رفاه او داشته باشیم. امیدوارم این دوستی و ارتباط همچنان بردوام و مستحکم باشد.
گرچه موضوع گفتار شما در نوع خود حاوی درد ، رنج و فدا شدن شخصیت های برجسته برای استیفای حقوق ملت بود و درآن از فقدان یکی از سرمایه های کمیاب این مردم ستم دیده سخن به میان آمده بود و از این بابت اندوه و تاسف خاصی را نیز برایم پدید آورد اما از آن جهت که به تکمیل شناختم از انسانی مبارز و پیشرو یاری رساند و همچنین زاویه ی نگرش شما به این موضوع که با رویکردهای معمول متفاوت بود، مایه خرسندی ام گشت.ما برای برافروختن چراغی از گذشته فرا راه آینده، چاره ای جز بازخوانی واقع بینانه و به دور از اغراق و یا کم بینی دیروزمان نداریم وگرنه بیم آن می رود که درپروسه رشد و شکوفایی فرهنگ و ارتقا وضعیت اجتماعی درچرخه بسته تجارب تلخ و تاسف بار گرفتار شویم. در این مسیر یکی از مورادی که می تواند درتصحیح اشتباهات و یا یافتن راه های نو به ما یاری برساند آشنایی با کسانی است که در این راه قبل از ما رهسپار بوده اند و این آشنایی همانگونه که شما به درستی اشاره کرده اید در صورتیکه مبتنی بر متدهای دقیق علمی و انصاف در معرفی باشد بدون شک تاثیرات شگرفی بر جامعه ما خواهد گذاشت.شناساندن هر کس همانگونه که بوده است نه آنگونه که ما یا حزب یا جریان مان می خواهد یکی از نیازهای ضروری امروز ماست، گرچه ممکن است این روش برای کسانیکه معمولا از شخصیت های بزرگ برای خود سنگری در مقابل واقعیت ها و یا بی شرمانه نردبانی برای بالارفتن از خودخواهی هایشان می سازند چندان خوشایند نباشد.
متاسفانه در جامعه بلا زده ما چنین مرسوم است که از آدم های زنده قهرمان هایی برای افتخار ورزیدن ساخته می شود و یا انسان های شریف و فکوری که در بزنگاهای تاریخی ایده هایی بسیار بزرگتر از زمانه خود داشته اند و در عمل نیز پیشرو و جریان ساز بوده اند در قاب عکس های تنگ و کهنه یادبود و فخر ورزی زندانی می شوند و این بنظرم بزرگترین ظلم و خیانتی است که می توان در حق کسیکه پیامی برای گفتن داشته است، روا داشت.
البته نباید چندان هم در دام فردگرایی افتاد و گذر ایام و تازه شدن فکر بشر و کسب تجارب جدید را به پشتوانه آنچه که در گذشته داشته ایم یکسر رها کنیم و خود را بی نیاز از جسارت و تجربه های جدید فرض کنیم چه که آنچه و آنکه در گذشته می زیسته است دیگر به امروز تعلق ندارد.عدم درک صحیح از این مهم، درد بی درمانی است که مشتی مرتجع و کهنه پرست ما را به مصیبت آن، سالهاست به عزا نشانده اند.(جالب آنجاست که در مواردی حتی آینده هم در قلمرو گذشته اسیر است)
هرکه و هرچه اگر هم بسیار بزرگ و عزیز بوده باشد از خطاهای انسانی که با ذات ماآمیخته است مصون نیست و مطلق انگاری و بی توجهی به ضعف ها(حتی در مورد مبارزانی که الگوهای ما هستند) آسیبی است که بسیاری از جوامع جهان سومی را در بند فلاکت و بدبختی گرفتار کرده است.
ساختن موجوداتی افسانه ای و اسطوره ای از آدم هایی که مثل خود ما راه می رفته اند ،غمگین می شده اند ،گاهی شاد بوده اند و زمانی خسته و لحظاتی پر انرژی و دمی آزرده هیچ کمکی به ساختن دنیای بهتر برای ما نخواهد کرد جز اینکه در سایه ناامیدی برای آنگونه شدن به ترویج بی خیالی و ولنگاری و یا همه چیز را به ظهور قهرمان موعود حواله کردن،خواهد انجامید و در چنین تراژدی غمباری استبداد و استحمار و استعمار دیرپا تر شده و عقب افتادگی و فلاکت ما روزافزون خواهد شد.
بنظرم یکی از عوامل موثر در پیشرفت جوامع غربی همین واقع بینی و اسطوره زدایی از سیاست و عرفی کردن حکومت است که متاسفانه در مملکت و جامعه ما کیمیاست! جدا از این چند سال اخیر که در سایه رشد طبقه متوسط شهری و ماهواره و اینترنت جهش بزرگی-اما همچنان ناکافی و محدود به نخبگان- در تخفیف آرمانگرایی و پیاده شدن از اسب رویا های شیرین-اما غیرقابل دسترس- پدید آمده است، متاسفانه تاریخ ما سرشار از دست دادن فرصت های ممکنی است که اگر همه که نه فقط نیمی از آنها را تاکنون بدست آورده بودیم وضع مان بسیار بهتر از امروز بود.
سیاست ورزی پرداختن به امر ممکن است و غرق شدن در رویاها را باید به ادیبان و شاعران –که آنان نیز برای ما ضروری هستند- سپرد و این رازی است که بسیاری از نخبگان ما که اینک دیگر در میان ما نیستند آن را به درایت و تجربه و دانش کشف کرده بودند. چنین انسان هایی معمولا از زمانه خود بزرگتر و جلوتر هستند،درد مردم را فهم که نه با تمام وجود لمس می کنند اما افسوس که در بلوای اکثریت نادان و معجزه حماقت و بی سوادی، خودشان فهمیده نمی شوند و گاه فدا می شوند. این داستان تلخی است که مکرر در صد سال گذشته اکثر فرصت های تاریخی را از ما ستانده است.
امیدوارم نسل تازه با بهر گیری از روش های نوین و درس گرفتن از گذشته و شناخت واقعی انسان های بزرگی که فدای بدست آوردن ذره ای آزادی و کمی دمکراسی شدند، قربانیان جدید این جادوی صدان ساله نباشد.