۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

ضرورت مشارکت کردها در شکل گیری ایران دمکراتیک

از اکتبر 1906 که در پی جنبش مشروطه اولین مجلس شورای ملی در ایران شکل گرفت تا تقلب انتخاباتی در می 2009 که سرآغاز جنبش سبز محسوب می شود تاریخ سیاسی این کشور سال های پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است و علیرغم تغییر سلسله پادشاهی قاجار به پهلوی¹ و پس از آن برپایی نظام جمهوری اسلامی²، جامعه در حال گذار ایران همچنان صحنه بروز شکاف های اجتماعی متعددی است که حاصل رهایش انرژی آنها بصورت جنبش های فعال دانشجویی، قومی، کارگری، زنان و.... خود را نشان می دهد. این جنبش ها مخصوصا در سالهای پایانی دهه 90 بدلیل ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی و رسانه ای که بدنبال برسرکارآمدن محمد خاتمی، رئیس جمهور اصلاح طلب ایران، برای مدت کوتاهی پدید آمده بود از امکان ظهور و بروز بیشتری برخوردار شدند اما همین فرصت زود گذر کافی بود تا با بهره گیری از روش های نوین به تجدید سازمان و نوسازی خود بپردازند بگونه ای که علیرغم تلاش های گسترده حاکمیت برای سرکوب آنها از طریق بستن مطبوعات، زندانی نمودن فعالان این عرصه ها و ارعاب و تهدید، این حرکت های اجتماعی همچنان وجود داشته و از پتانسیل قابل توجهی نیز برای ایجاد تغییر برخوردار هستند. حرکت اعتراضی مردم ایران به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دهم که بعدها به جنبش سبز معروف شد در نتیجه زمینه های اجتماعی که این حرکت ها از قبل فراهم کرده بودند توانست از چنان گستردگی برخوردار شود که از یک سو بقای جمهوری اسلامی را با خطر مواجه سازد و از دیگرسو توجه جهانیان را به خود جلب نماید. یکسال پس از انتخابات پرتنش دهمین دوره ریاست جمهوری با اینکه برخلاف درخواست دو تن از رهبران معترضین،مهدی کروبی و میرحسین موسوی، از سوی مقامات حکومت اجازه برگزاری هیچ گونه مراسم و یا راهپیمایی داده نشد اما این به معنای خاتمه یافتن اعتراضات نیست زیرا بنظر می رسد که جنبش سبز با عبور از فاز حرکت های خیابانی به مرحله حساس بازی رهبران و نقش آفرینی جریان های سیاسی وارد شده است. بهمین دلیل ضرورت تعیین نسبت و حتی بازنگری در نحوه تعامل جنبش های پیشینی با جنبش سبز از اهمیت حیاتی برخوردار بوده و می تواند در حفظ پویایی هرکدام از این حرکت ها و بدست گرفتن ابتکار عمل و محقق نمودن اهداف آنها بسیار موثر باشد و از سوی دیگر می توان با هم افزایی این نیروها امکان و شانس دمکراتیزاسیون جامعه و به تبع آن قدرت سیاسی ایران را افزایش داد.

در این میان برای کردها ضرورت تعیین نسبت با جنبش سبز در قالب طراحی یک "گفتمان سیاسی مشترک" به دلایل مختلفی از اهمیت بیشتری برخوردار است که برخی از مهمترین آنها به این شرح هستند:

1- اگرچه موجودیت " كرد" ریشه در دوران ایران باستان و اساطیر دارد اما "مسئله كرد" پدیده ای جدید و محدود به دوران معاصر است. سرزمین کردستان از زمان امپراتوری ماد تا سال ۱۵۱۴ میلادی یکی از ایالات ایران بود..پس از جنگ چالدران که بین نیروهای شاه اسماعیل اول صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی در سال ۱۵۱۴ میلادی رخ داد بر اثر شکست ایران، بخشی از سرزمین کردستان از ایران جدا شد و نصیب عثمانی ‌گردید با پایان جنگ جهانی اول و نابودی امپراتوری عثمانی متصرفات آن از جمله سرزمین کردستان، سرزمینهای عربی، آسیای کوچک و بالکان تدریجا تقسیم و یا مستقل گردیدند. بخش جدا شده سرزمین کردستان از ایران، در نقشهٔ جغرافیای امروزی در سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه قرار می‌گیرد³. از آن پس و با شکل گیری دولت- ملت ها، در نتیجه برخوردهای تبعیض آمیز حکومت های کشورهای محل سکونت کردها و نادیده گرفته شدن هویت ملی و نژادی آنها و تمایل ذاتی کردها برای پیوستگی، " جنبش ملی کرد" همواره وجود داشته است بگونه ای که می توان آن را یکی از قدیمی ترین جنبش های خاورمیانه دانست. این حرکت ها که عمده تا با هدف مشارکت در قدرت سیاسی، کسب منزلت برابر و توسعه اقتصادی بوده است بجز در کردستان عراق که پس از سرنگونی صدام حسین در سال 2003 یک نظام فدرال در این کشور حاکمیت یافت، تاکنون در سایر کشورهایی که محل سکونت آنهاست فرجام خوشایندی نیافته است و وقوع دو جنگ جهانی و چندین جنگ بزرگ منطقه ای علیرغم درگیر نمودن زیست - بوم آنها هرگز نتوانسته است انتظارات کردها را برآورده نماید با این وجود این جنبش مخصوصا در ایران همچنان از "پتانسیل بالایی" برای پیگیری مطالبات ملی برخوردار است. تغییر گفتمان جهانی به سوی صلح و برابری حقوقی و جلب توجه کشورهای موثر دنیا به "مسئله کرد" در سطح بین المللی، فرصت استثنایی و بی نظیری را برای "حاملان جنبش ملی کرد"پدیدآورده است.

2- بنظر می رسد درگیری و نبرد مسلحانه نیروهای سیاسی کرد با حکومت مرکزی ایران از سال 1979 تاکنون بیش از هرچیز دیگر ناشی از یک عدم شناخت دقیق شرایط و طرح موضوعات نامتناسب با ظرفیت های زمان از سوی جریان های مدافع حقوق کرد و ویژگی های منفی حاکمیت انقلابی بوده است. بعنوان مثال گرچه به درستی و هوشمندانه شعار دمکراسی برای ایران، بعنوان پیش نیاز خودمختاری در کردستان مطرح می شود اما خود طرح مفهوم خودمختاری در فضای سیاسی سالهای دهه 80 و شرایط ملتهب کشور و پافشاری مسلحانه بر آن بعنوان یگانه راه حل " مسئله کرد" که به سرعت نیز به گفتمان غالب سیاسی کردها تبدیل می شود(یا حداقل توسط حکومت اینگونه در افکار عمومی القا می گردد که کردها بجز راه های خشونت آمیز به راهکار دیگری نمی اندیشند) و ازسوی دیگر ناخویشتن داری غیرقابل توجیه حکومت ، بی توجهی به ظرف انقلابی زمان و نادیده گرفتن پتانسیل " جنگ" بوده است . حکومت انقلابی به بهانه ی مقابله با تجزیه طلبی نه تنها موجبات سرکوب خونین در کردستان را فراهم آورد بلکه زمینه های برخورد با دیگر مطالبات آزادی خواهانه در سایر نقاط کشور و در نتیجه، استیلای استبداد و خفقان در سراسر ایران را برای سالیان متمادی پدیدآورد. با توجه به این تجربه ممکن است حکومت قصد داشته باشد که بار دیگر از پتانسیل تشدید درگیری در کردستان و به تبع آن رادیکالیزه کردن کل کشوربمنظور خلل در پروسه دمکراتیزاسیون ایران بهره گیرد به همین دلیل همراهی روزافزون کردها با جنبش سبز می تواند در خنثی سازی این نقشه شوم تاثیر به سزایی داشته باشد.

3- شناخت ناکافی و گاها وارونه افکار عمومی ایران و جهان از مطالبات کردها یکی از معضلات اساسی در مسیر جنبش ملی کرد است که فقط محدود به مردم عادی جامعه نمی شود و این مشکل کم تا بیش گریبانگیر نخبگان و حتی جریانات و احزاب ملی غیر کرد هم هست. کم توجهی به برقراری دیالوگ و عدم همراهی با سایر مردم ایران و گروه های سیاسی و اجتماعی در بزنگاه های تاریخی، باعث شده است که شناختی ناقص و یا بعضا کاملا متناقض از حقیقت مطالبات مردم کرد در ذهن سایر مردم ایران شکل بگیرد.همین موضوع نه تنها زمینه های پذیرش هر نوع دروغ و فریب در خصوص مطالبات مشروع و قانونی مردم کرد و به تبع آن ذهنیت های منفی برای سایر هموطنان را فراهم نموده بلکه در مواردی موجبات باورپذیرنمودن تبلیغات منفی و دروغین درباره واقعیت جنبش را حتی برای برخی از خود کردها نیز سبب شده است. بعنوان مثال در اوائل انقلاب، بزرگنمایی تهدید غیرواقعی تجزیه طلبی احزابی مانند کومله و دمکرات (والبته تقابل غیرمنطقی آنها با دین باوران)، بیشترین نقش را در رویارویی مسلحانه بخش هایی از مردم کرد در برابر این جریانات بر عهده داشت که متاسفانه تبعات منفی آن برادر کشی ها همچنان ادامه دارد. توجه به این نکته از دیدگاه آسیب شناسی، اهمیت فراوانی بخصوص در کاهش خصومت و درگیری میان کردها و نمایان کردن "واقعیت مسئله کرد"دارد.

4-متاسفانه قبل و بعد از انقلاب هرگونه مطالبه حقوق ملی و هویت طلبی ، به اشتباه بعنوان تمایل به جدایی از سرزمین ایران ترجمه شده است و هر درخواستی برای رفع تبعیض و ستم ، تامین زیست برابر و برخورداری از منزلت مناسب و مشارکت جدی در قدرت از سوی اقوام ایرانی ولو مسالمت آمیز و صلح جویانه با اینکه بخشی از حقوق مسلم شهروندی آنان است، به بهانه به خطر انداختن امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی به بدترین نحو ممکن پاسخ داده شده و اساسا تفکری در حکومت و حتی بخشی از نخبگان سیاسی و آکادمیک رشد نموده است که گویا پاک کردن صورت مسئله موجب تحکیم همبستگی ملی خواهد شد و یا سرکوب این مطالبات می تواند مانع از رشد آنها شود این در حالی است که بدلیل ماهیت ریشه دار احساسات و تفکرات ملی گرایانه از یک طرف و مدیریت غلط حکومت در برخورد با این مسئله از سوی دیگر که عمده تا با فشار، تبعیض و ستم در حق اقوام مختلف ایرانی همراه بوده است، تاکنون چنین نتیجه ای محقق نشده و حتی می توان به جرات ادعا کرد که اگر احساسات جدایی طلبانه ای نیز در حال پیدایش است در اثر همین رویکرد اشتباه حکومت های یکصد سال اخیر ایران بوده است. لذا کار فرهنگی گسترده از هم اکنون بر روی مفاهیم و واژگانی مانند فدرالیسم از اهمیت چشم گیری برخوردار است روشن نمودن این موضوع که در دنیای امروز فدرالیسم به مثابه یک روش همزیستی مسالمت آمیز نه تنها موجب حفظ قلمرو کشورها شده است بلکه به تحقق زندگی بهتر و آسوده مردمان نیز یاری رسانده است و یا بیان این قضیه که ایران تا قبل از حکومت قاجار به روش فدرال یا حکومت های خودگردان محلی (ممالک محروسه) اداره می شده است٤ و در آن زمان به مراتب از یکپارچگی و ضریب همبستگی بالاتری برخوردار بوده است، می تواند در ایجاد اعتماد متقابل، ظرفیت سازی و فضاسازی در راستای فرهنگ دمکراسی بسیار موثر باشد.

بنابراین اگر شرایط جدید کشور را در قالب جنبش سبز، دوران تکوین اولیه "ایران دمکراتیک" فرض نمائیم، امروز که اکثریت مردم برخلاف سی و یک سال قبل که تنها خواهان سرنگونی رژیم پادشاهی بودند بخوبی می دانند که "چه نوع حکومتی می خواهند" و بخشی ازشعار سی سال قبل کردها مبنی بر دمکراسی را نیز سرلوحه حرکت خود قرار داده اند کم توجهی کردها به این جنبش سرنوشت ساز بیانگرنوعی زمان نشناسی و باعث عقب ماندن از تحولات آینده و تکرار تجارب تلخ گذشته خواهد شد. جنبش سبز در حال حاضر برای تعمیق و گسترش خود که لازمه اثربخشی اجتماعی و به بار نشستن نتایج آن است، نیازمبرم به همراهی تمامی مردم ایران از کرد، ترک ،بلوچ، عرب و فارس دارد و تحقق اهداف آن در گرو میزان مشارکت آحاد جامعه ایران است. مشارکت در شکل گیری ایران دمکراتیک که بنظر می رسد منطقی ترین، کم هزینه ترین و مفیدترین راه حل مسئله کرد نیز هست، موضوع مهمی است که به هیچ وجه نباید از سوی احزاب، جریانات و مردم کرد نادیده گرفته شود.

از دیگر سو رهبران و جریانات شکل دهنده جنبش سبز باید به پتانسیل های موجود در جنبش های دیگر مانند اقوام توجه ویژه داشته باشند و با اعتمادسازی، لحاظ نمودن مطالبات این حرکت های اصیل در برنامه ها خود و تلاش برای دستیابی به یک گفتمان مشترک با آنها، زمینه های تبدیل جنبش سبز به یک بسترعمل مشترک برای تغییر و تحول جامعه ایران و گذر به شرایط دمکراتیک از طریق همراهی و همگرایی همه جنبش ها را فراهم نمایند.

------------------

پی نوشت ها:

1- در سال 1925 در جریان یک کودتا رضا خان میرپنچ با ساقط کردن سلسله پادشاهی قاجار دودمان پهلوی را بر ایران حاکم نمود.

2-در پی پیروزی مردم در انقلاب 1978 رژیم ایران به جمهوری اسلامی تغییر یافت

3-تاریخ کردها، ویکی پدیا، فارسی

4-سعید حجاریان،دوهفته نامه "روژهه لات" دوره جدید،پیش شماره یکم

منبع:سایت گذار